پایگاه عشق و معرفت

اگـــر راهت افتــــاده بر این چمـن

خــــدایت بیــــاورده چــــرخی بـــزن

وگــــر آب مطلــــــوب دل یـــــافتی

بــه پالایشش کوش و نقدی فکن

سبد خرید
0
No products in the cart.

ورود و عضویت

×

آغاز بیداری دل – شرحی بر دعای ندبه (4)

admin
10 شهریور 1401
20 دقیقه زمان برای مطالعه
4.5/5 - (2 امتیاز)
احمد علوی تبار – تابستان 1401

 

بخش چهارم – آغاز بیداری دل، ندبه اضطرار و طلب فرج برای پیمودن راه اولیا

آغاز بیداری دل در عالَم پایین معمولاً توأم با ندبه درونی ناشی از اضطرار و بی‌قراری روحی است. این بیداری نسبی، پس از اصابت تیرهای غیبی رحمت الهی به افراد مستحق نجات رخ می‌دهد و به‌صورت ضرباتی بر زندگی دنیوی آنان بروز می‌یابد. چنین افرادی تا حدودی درمی‌یابند که با غفلت از ارزش‌های حقیقی وجود خویش و دل‌سپردن به ارزش‌های کاذب دنیا متحمل زیان و خسارت فراوان شده‌اند. هر تعامل ناشایست با دیگران، به‌منزله بی‌اعتنایی به رهنمودهای الهی و آسیب رساندن به منابع و قابلیت‌های الهی قلب معنوی خویش بوده‌ است. هرگونه جفا به اولیای خدا و راهنمایان الهی، جلوه‌ای از همان فرایند باطنی آسیب‌رسانی به ارزش‌های حقیقی وجود خویش است.

بیدارشدگان نسبی، با ندبه درونی به درگاه خداوند متعال نیاز شدید خود را به توبه (بازگشت به حق) و بازیابی ارزش‌های حقیقی وجود خویش مطرح می‌کنند. یکی از بهترین حالت‌ها برای بیان این نیاز، یاد‌کردن اولیا و هدایت‌یافتگان راه خداست. اولیای خدا مظهر ارزش‌های حقیقی الهی‌اند. اگر ذکر قلبی انسان بر ارزش‌های حقیقی تمرکز یابد، موجب رشد معنوی و گشایش راه آسمان دل می‌شود.

 

بخش چهارم دعای ندبه

لَمْ يُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فِي الْهادِينَ بَعْدَ الْهادِينَ. وَالْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَىٰ مَقْتِهِ، مُجْتَمِعَةٌ عَلَىٰ قَطِيعَةِ رَحِمِهِ، وَ إِقْصاءِ وُلدِهِ، إِلّا الْقَلِيلَ مِمَّنْ وَفَىٰ لِرِعايَةِ الْحَقِّ فِيهِمْ. فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ، وَسُبِيَ مَنْ سُبِيَ، وَأُقْصِيَ مَنْ أُقْصِيَ. وَجَرَى الْقَضاءُ لَهُمْ بِمَا يُرْجىٰ لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ، إِذْ كانَتِ الْأَرْضُ لِلّٰهِ ”يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ“(1). ”وَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً“(2). وَلَنْ يُخْلِفَ اللّٰهُ وَعْدَهُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. فَعَلَى‌الْأَطائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ صَلَّى‌اللّٰهُ عَلَيْهِما وَآلِهِما فَلْيَبْكِ الْباكُونَ. وَ إِيَّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النَّادِبُونَ، وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرِفِ الدُّمُوعُ، وَلْيَصْرُخِ الصَّارِخُونَ، وَيَضِجَّ الضَّاجُّونَ، وَيَعِجَّ الْعاجُّونَ، أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْنُ؟ أَيْنَ أَبْناءُ الْحُسَيْنِ؟ صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ، وَصادِقٌ بَعْدَ صادِقٍ. أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ، أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَة، أَيْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ، أَيْنَ الْأَقْمارُ الْمُنِيرَةُ، أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ، أَيْنَ أَعْلامُ‌الدِّينِ وَقَواعِدُ الْعِلْمِ؟

أَيْنَ بَقِيَّةُ‌اللّٰهِ الَّتِي لَاتَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِيَةِ، أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ، أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ، أَيْنَ الْمُرْتَجىٰ لِإِزالَةِ الْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ، أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ، أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعادَةِ الْمِلَّةِ وَالشَّرِيعَةِ، أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْياءِ الْكِتابِ وَحُدُودِهِ، أَيْنَ مُحْيِي مَعالِمِ‌الدِّينِ وَأَهْلِهِ، أَيْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ، أَيْنَ هادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَالنِّفاقِ، أَيْنَ مُبِيدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَالْعِصْيانِ وَالطُّغْيانِ، أَيْنَ حاصِدُ فُرُوعِ الْغَيِّ وَالشِّقاقِ، أَيْنَ طامِسُ آثارِ الزَّيْغِ وَالْأَهْواءِ، أَيْنَ قاطِعُ حَبائِلِ‌الْكِذْبِ وَالافْتِراءِ، أَيْنَ مُبِيدُ الْعُتاةِ وَالْمَرَدَةِ، أَيْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ‌الْعِنادِ وَالتَّضْلِيلِ وَالْإِلْحادِ، أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِياءِ وَمُذِلُّ الْأَعْداءِ، أَيْنَ جامِعُ الْكَلِمَةِ عَلَى‌التَّقْوىٰ، أَيْنَ بابُ‌اللّٰهِ الَّذِي مِنْهُ يُؤْتىٰ، أَيْنَ وَجْهُ‌اللّٰهِ الَّذِي إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِياءُ، أَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ، أَيْنَ صاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَناشِرُ رايَةِ الْهُدىٰ، أَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ‌الصَّلاحِ وَالرِّضا، أَيْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِياءِ وَأَبْناءِ الْأَنْبِياءِ، أَيْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ، أَيْنَ الْمَنْصُورُ عَلَىٰ مَنِ اعْتَدىٰ عَلَيْهِ وَافْتَرىٰ، أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِي يُجابُ إِذا دَعا، أَيْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُو الْبِرِّ وَالتَّقْوىٰ، أَيْنَ ابْنُ النَّبِيِّ‌ الْمُصْطَفىٰ؟

وَابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضىٰ، وَابْنُ خَدِيجَةَ الْغَرَّاءِ، وَابْنُ فاطِمَةَ الْكُبْرَىٰ. بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي وَنَفْسِي لَكَ الْوِقاءُ وَالْحِمىٰ.

 

ترجمه بخش چهارم دعای ندبه

1- ندبه اضطرار در آغاز بیداری دل

بسیاری [از مسلمانان ظاهری، در اثر غفلت،] فرمان الهی پیامبر اکرم (ص) درباره راهنمایان الهی را اطاعت نکردند. بسیاری [از مسلمانان ظاهری] بر دشمنی نسبت به ایشان پافشاری‌کردند، جز تعداد کمی از افراد که حق ایشان را رعایت و به پیمان پیامبر وفا‌کردند.

(خداوند در صحنه‌های گوناگون، به ویژه در رویداد کربلا، بخشی از فرایندهای باطنی رشد معنوی و رستگاری پیروان اولیا، و انحطاط معنوی مسلمانان سست‌ایمان، دنیاطلب، پیمان‌شکن و جفاکار را به ظهور رساند. خداوند، آسیب‌دیدگی قابلیت‌های الهی درونی و انحطاط معنوی جفاکاران در اثر دنیاطلبی و تعامل ناشایست با دیگران را به صورت آسیب‌دیدگی ظاهری اولیا و پیروانشان نمایان ساخت.)

[در ظاهر] برخی از اولیا و پیروانشان کشته یا اسیر یا تبعید شدند (3). [اما در حقیقت، آنان به حیات متعالی نایل شدند و به ارثیه حقیقی و عظیم الهی سرزمین وجود خویش دست یافتند. زیرا] خداوند مالک سرزمین دل است و بر طبق سنت خود، مالکیت آن را به عنوان پاداش [به بندگانی که آن را با رفتارهای شایسته خود آباد می‌کنند] به ارث می‌دهد. در حقیقت، سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است. پروردگار ما از هر نقص و ناراستی منزّه و وعده‌اش انجام‌شدنی است. او هرگز از وعده خویش تخلّف نمی‌کند. او بی‌نهایت مقتدر و حکیم است.

[بیدارشدگان نسبی که درمی‌یابند در اثر غفلت، به قلب معنوی خود جفا کرده‌اند، بر دوری خود از اولیا و بازماندن از هستی متعالی ندبه می‌کنند.] بر آنان رواست که بر پاکان خاندان محمّد و علی ص (اهل بیت حقیقی پیامبر اکرم ص) مدت‌ها بگریند (4) و حتی ناله و شیون کنند و بگویند حسن [وجود من] کجاست؟ حسین [وجود من] کجاست؟ فرزندان حسین [وجود من] کجایند؟ و دیگر شایستگان، راستگویان، درستکاران، راه‌های مستقیم خدا، برگزیدگان حق، خورشیدهای فروزان، ماه‌های نورافشان، ستارگان درخشان، راهنمایان دین و پایه‌های دانش [حقیقی] کجایند؟

 

2- در جستجوی امام حقیقی دل

کجاست آن باقیمانده خالص هستی الهی در دل‌ها که از عناصر اهل بیت هدایت‌گر است، کجاست آن مهیا‌گشته برای ریشه‌کن‌کردن جفاکاران [در سرزمین دل](5)، کجاست آن‌که برای اصلاح ناراستی‌ها و انحرافات از دین خدا در انتظار ظهور اویند، کجاست آن‌که برای از بین‌بردن بیدادگری و تعدی به او امید دارند، کجاست آن‌که ذخیره‌ای برای بازیابی فریضه‌ها و سنّت‌های صحیح است، کجاست آن برگزیده‌ی شایسته برای به‌پا داشتن دین راستین خدا، کجاست آن‌که برای زنده‌کردن روح قرآن و برقراری حدود الهی آن در آرزوی ظهور اویند، کجاست احیاگر نشانه‌ها و آثار دین و اهل دین، کجاست درهم‌شکننده شوکت متجاوزان، کجاست ویران‌کننده بناهای دنیاپرستی و دورویی [در سرزمین دل]، کجاست نابودکننده تمایل به نافرمانی خدا و ارتکاب گناه و طغیان [در دل]، کجاست برکَننده شاخه‌های گمراهی و اختلاف و دشمنی؟

کجاست محوکننده آثار اندیشه انحرافی و هواهای‌ نفسانی در دل، کجاست قطع‌کننده بند دام‌های فریبکاری و دروغ و بهتان، کجاست نابودکننده تمایل به سرکشی و سرپیچی از حق [در دل]، کجاست ریشه‌کن‌کننده تمایل به دشمنی با حق و ترویج عقاید گمراه‌کننده و گریزان‌کننده از دین خدا، کجاست تقویت‌کننده دوستی با حق و تضعیف‌کننده دشمنی با آن، کجاست گردآورنده قدرت و اقتدار دل بر پایه تقوا، کجاست آن درگاه باطنی ورود دل به ساحت قدسی خدا، کجاست آن تجلیگاه نور قدسی خدا که دوستان حق به‌ سویش روی‌آورند، کجاست آن پیوند‌ دهنده و گشاینده راه زمین و آسمان دل، کجاست صاحب روز پیروزی حقیقی دل و گسترنده هدایت، کجاست گردآورنده شایستگی‌های دل که موجب خشنودی خداست؟

آن بازگرداننده نور پیامبران و جانشینان حقیقی‌شان به دل کجاست؟ کجاست آن [یاری‌کننده] ‌که می‌تواند نور از دست‌رفته‌ی دل در کربلا (هر‌ صحنه‌ی جفا به شخصیت حقیقی الهی دل) را بازگردانَد؟ کجاست آن یاری‌شده ‌که هر جفایی بر او می‌شود را یاری خداوند [برای پیروزی بر نفس کاذب دنیوی و به‌پا داشتن حقیقت وجود خویش] می‌بیند، کجاست آن‌که هنگامی‌که [در آزمون‌های دشوار] مضطّر می‌شود، خداوند دعایش را اجابت می‌کند [و موانع رشد معنوی را پشت سر می‌گذارد]، کجاست آن برترین مخلوقی‌که اُسوه‌ی نیکی و تقواست، کجاست فرزند پیامبر برگزیده، فرزند علی مرتضی، فرزند خدیجه روشن‌سیما و فاطمه کبری؟ پدر و مادرم فدایت و جانم بلاگردانت شود.

 

بخش چهارم شعر دعای ندبه

این بخش از شعر دعای ندبه، بیشتر به ریشه‌یابی مشکلات و آسیب‌های دل در عالَم پایین و بروز حالت اضطرار درونی در آغاز بیداری دل اختصاص دارد. جفا به اولیای خدا نشانه‌ای از کاهش هشیاری و افزایش اختلال در نظام ارزشی دل‌های غافل در اثر مفتون‌شدن به جاذبه‌های فریبنده و کاذب دنیاست. افرادی را که به حقیقت وجود خویش بسیار جفا کرده‌اند و قلب معنوی‌شان در وضعیت بسیار بدی قرارگرفته است، شقی می‌نامند. اشقیا همان ظالمان مُصر بر ظلم خویش‌اند. حرص و آز، بخل، خشونت، بی‌رحمی، حسدورزی، کینه‌توزی، دورویی و گرایش به فساد، از ویژگی‌های بارز آنان است. خداوند، آنان را مایه عبرت و وسیله‌ای برای بیداری دل، تطهیر باطنی و سازندگی و اعتلای روحی رهروان راه هستی متعالی قرار می‌دهد.

اشـقیا بر کیدِ گِل، هسـتیّ دل باطل کننـد
امـر احمـد را رهـا، دل را فـدا بر گِـل کننـد

دستِ حق با اشقیا سـازد بسی دل‌رهروان
نورِ دل‌هاشان فزون گردد به تطهیری نهان

هر به‌حق‌رهـرو که مظلومانه دل‌پاکی گُزیـد
چیره شد بر ظلمِ گِل، هستیّ اعلی را چشید

ربّ رحمان کِی پسندد مشی مظلومی به گِل
کـو پذیـرد ظلـم این دنیــای ذلـت را به دل

ظالمان، خـود را کنند آواره، در پستی اسـیر
عبـرتی باشــد ز هـر باطـن‌دنی بر دل‌بصــیر

ارث حـق در گنـج دل بر متّقیـن باشــد روا
ظالمان، محروم از آن بر حرص رنجی در فنا

هرکه چون شدّادِ دون خواهد بهشتی در زمین
غافل اسـت از اصـل هر گنجینه در دل‌سرزمین

گر به طغیان و ستم فاسـد شـود ”دل‌حق‌بلد“
جانِ بی‌سامان چِسـان در امن و آسایش رود

 

طرح بیداری دل، تطهیر باطنی و فعال‌سازی قابلیت‌های الهی

ربّ سـبحان خلـقِ دل بر رزقِ حیـوانی نکـرد
آن کریـم از نـور دل، بیهـوده مهمـانی نکـرد

او کبیر است و عزیز است و حکیم است و شهید
نـورِ اشـرف را  به دل  در صـحن دنیــا  پروریـد

صُـنع حـق در انبیــا و اولیــا دائـم به پاسـت
وعده‌اش بر جمله دل‌رهپوی با تقـوا  وفـاست

هرکه را بر وِی پسند افتد به خوش گِل‌بازی‌اش
بـازی‌اش بـرهـم زنـد تـا بشــکفد بیــداری‌اش

چون ز خوابش خیزد آن ویران‌دلِ سوزان به نار
ظلـمِ گِـل را  بـد بـلا بینــد،  بگــردد سـوگــوار

تازه دریابد که این دنیـای گِـل  خود  دوزخ است
چون خلاصی خواهد از حق، رهسپار از برزخ است

عبـد مؤمن بگـذرانَد برزخش در صـحنِ گِـل
هم فشار از قبرِ گِل را می‌چشد با رشد دل. (6)

هم ز بیـداری، زمینـی زنـدگی تنـگ آیـدش
هم سما را بسته بیند چون‌که پاکی بایدش (7)

رونـق پاکـیّ دل‌هـا  بـر ولای اولیـــاسـت
نور هستی‌بخش‌شان در رکن دل‌ها از خداست

هـر کسـیّ افتـد ز بیداریّ دل در اضـطرار
گر بخواند ”حق‌ولی“ را، دل به او گیرد قرار

شـیون و زاریّ بیـداران نه گِل‌خواهـی بُوَد
دل‌نجـات از گِل‌بلا، بر دل شـفا‌خواهی بُوَد (8)

محنت و امراضِ جان افزونتر از تن‌مشکلات
گرچه در ظاهــر شباهت‌ها بُـوَد در معضـلات

نشـر هـر شـرّ و فسـاد از حُبّ دنیـا بر دل است
زان‌که در پنهانیِ هر تحفه‌اش بس مشکل است

بس مرض‌ها  آیـد  از  بد دل‌طعـام و تن‌غـذا
دل‌طعـام از انبیــا شایســته اسـت و اولیــا

بد‌خـوری، آلـوده‌خوردن، ناسـپاسی در غـذا
گردد اصـلاح از ولا، امساکِ زیبـا، خوش ادا (9)

هم بسـا زالـو به‌‌کـار آیـد، همی زالـو صـفت
لاشـه‌خواران هم کنند اجرای نیکـو در سِمت

با حجامت می‌رود بس درد جانســوز از میـان
پس نشاید چرکِ ”از ‌جان‌رفتـه“ برگردد به جان

”رفتـه بی‌ارزش ز کـف“ را کـودکـان زاری‌کننـد
”دل به‌‌غارت‌رفتگان“، خواهش به هشیاری‌کنند

هرچه دل هشـیار و بر گِل‌خدعه بینـا‌تر شـود
یـارِ حـق جوید که رَستن سهل و پایا‌تر شـود (10)

جـان هـر بیـدارِ مضـطر دائمـاً جویـد حَسن
هم حسینش را به دل،  حـق‌یـاورانی در فتن

دائماً گوید کجاینـد آن ”به‌حق خورشـید‌ها“
مـاه و اختـر‌های رخشــان، صالحـانی در بقـا

دیـنِ بر‌حـق را عَلَـم‌ها، علـمِ حـق را پـایـه‌ها
آن‌که باقی ‌مانده از حق در حزین دل‌های ما

 

یاری‌دهنده الهی و امام حقیقی دل

نـورِ آن مولای حق‌جویـان بشـوید دل‌وطن
ظلم و تاریکیّ جهل از سینه گردد ریشه‌کن (11)

هم به اصـلاح آورَد کـج‌باوری‌های کهـن
هم کُنـد نوسـازیِ دینی‌فرائض، حق‌سُنن

”حـق‌شریعت“ را مُبرّا سـازد از هر انحـراف
خوش براندازد ز ”حقّ آئینِ دل“ هر اختلاف

زنده گردانَد به دل ”قرآن“ به تأویلی عمیق
هم به پا دارد قوانین و حدودش را دقیـق

زنـده گـردانَد بسی آثـار دیـن و اهـل دیـن
ره ببندد بر تجـاوزکـارِ ”گِل‌شـوکت‌گُزیـن“ (12)

سست و ویران سازد او بنیان هر شرک و نفاق
اهـل دل را از تشــتّت‌ها رســانَد بـر وفــاق

رنگِ فسق و معصیت بردارد از دل‌سرزمین
ننگِ طغیــان را برانـدازد به برپـاییّ دیـن

می‌بُـرَد هر شـاخه‌ایّ از گمـرهیّ و اختلاف
شـویَد او آثـارِ هرگون کجرویّ و انحـراف

هم ببُـرّد حبـلِ بدگـوییّ و کـذب و افتـرا
هم بسـوزد سرکشیّ و خود سریّ و ادّعا

ریشـه‌کن سـازد ز جان، آثار تضلیل و عناد
آنچه دل را می‌کِشد بر کفر و الحاد و فساد

یـارِ دل را عزت‌افـزا، دشـمنان را بس ذلیـل
دل کُند بر جمعِ هر مصداق تقوایش جلیل

من چِسان یابم چنین درگاهِ حق بر سوی حق
یـارِ حـق‌سـیما کـزو دوزم نظـر بـر روی حـق

خوش به او هر دل‌زمین سازد تلاقی با سما
فتـحِ دل بر وِی سزد، صاحبدل و خیبر‌گشـا

او برافـرازد به دل پرچـم، بَرد دل بر هُـدا
او به دل گِـرد آورَد شایسـتگی‌ها و رضـا. (13)

او بـه دل بـاز‌آورَد هـر نـورِ آلِ انبیـــا
او به پـا دارد ز نو مقتـولِ دل در کربـلا (14)

 

منصور حق در مُلک دل

او بُـوَد منصور حق در مُلک دل، هم فاتحش
صبر او بر هر جفا، خوش ‌ره گشود از مانعش

او بُـوَد مضـطرّ حـقّ و حـقّ اجـابت می‌کنـد
هر دعایش را که از رشـدش حکایت می‌کند

حق دهد بالاترین منصب ز خلقش را به او
چون به پـا بنمـوده هر نیکیّ و تقـوا را دَرو

هم به او حکمت دهد، فولادِ گِل نرم از یَدش
هم دهد فصـلُ الخطاب او را به وحدانیّتش. (15)

هم به ”گِل‌دریا“ شود بر جهدِ رهپویان دلیـل
هم فرو بنشانَد آتش‌های دل همچون خلیل. (16)

هم کلامش نورِ بیضـا گشـته موســایی کنـد
هم نفَس‌هایش به ”دل‌احیا“ مسیحایی کند. (17)

هم بُوَد فرزنـد شـاخص بر نبیّ مصـطفی
هم بُوَد فرزنـد و وارث بر علـیّ مرتضـی. (18)

هم بُوَد او بر خدیجه همچو فرزندی عزیز
هم بر آن زهرای کبری زاده‌ای پاک و تمیز

بر تو قربان هم خودم، هم باب و مامم، دلبرا
خـوش بُـوَد بـر من بلا‌گـردانیَت در دلســرا

 

منابع و توضیحات

1- سوره مبارکه اعراف 128.

2- سوره مبارکه اسراء 108.

3- در فضای حقیقی باطنی، اسیران، تبعید شدگان، آسیب دیدگان و نابود شدگان واقعی همان جفاکاران بوده‌اند.

4- گریه‌های امام سجاد (ع) بر امام حسین (ع) و یاران باوفایشان برای زنده نگه‌داشتن یاد آنان در دل‌های مردم، توجه‌دادن به معانی و معارف رویداد کربلا از این طریق، و یادآوری تأثیر مفید چنین گریستنی در آمرزش گناهان و بیداری دل رهجویان راه خدا بوده است نه از غصه خوردن برای آن شهدای والا‌مقام. مسلماً امام سجاد (ع) جایگاه با عزت آن شهدای والا‌مقام در هستی عالی الهی را به روشنی می‌دیده‌اند.

5- جفاکاران سرزمین دل، ناخالصی‌های وابسته به تعلقات دنیوی و نامحرمان خائن و تبهکاری هستند که دوست تلقی می‌شوند و به سرزمین پربرکت دل راه می‌یابند. ریشه‌کن کردن جفاکاران سرزمین بیرون از دل، برخلاف مشیت آدم‌سازی خداوند متعال در میان انواع شیاطین است. در واقع، نمی‌توان شیاطین جن را آدم کرد یا از دنیا بیرون راند اما می‌توان دل را از دنیا بیرون کشید و پاکیزه ساخت.

6- قبر گِل

قبر گِل، هم ناخالصی‌های دنیوی است که دل را دربرگرفته، به آن فشار می‌آورد و حیاتش را محدود می‌سازد، و هم چاه انرژی منفی دنیا برای هر قلب معنوی با سطح انرژی حیاتی الهی پایین است. ناخالصی‌های دنیوی کیفیت روح را کاهش می‌دهد و آن را در چاه انرژی منفی پایین می‌بَرد (قبری در قبر). قبر ظاهری جلوه‌ای از قبر باطنی است. هنگامی که دل تا حدی از خواب غفلت برمی‌خیزد و آهنگ رشد دارد، فشار قبر را بیشتر حس می‌کند.

پذیرش ولایت راهنمایان الهی حقیقی و اطاعت از رهنمودهای آنها، عبور سالم از موانع رشد معنوی را امکان‌پذیر و شرایط آزادسازی و تطهیر سرزمین دل را فراهم می‌کند. بدین‌گونه خداوند در هر مرحله از گشایش و فتح دل، آرامش را به دل‌های مؤمنان مضطر عطا می‌فرماید و دائماً بر ایمان دل می‌افزاید (نمل 62، فتح 4-1).

7- تنگی فضای دل در محدوده حیات و هشیاری دنیوی و دعای عَظُمَ البَلاء

در دعای عَظُمَ البَلاء آمده است: ”… وَ ضاقَتِ الأرضُ و مُنِعَتِ السَّماء …“  ”[بر اثر بیداری نسبی دل و اشتیاق برای رشد معنوی،] زمین (یعنی محدوده حیات و شعور دنیوی) بر من تنگ آمده است. اما راه [پربهره، حیات‌بخش و شعورافزای] آسمان دل [به دلیل سنگینی بار دنیوی و ناخالصی‌های دل] هنوز بسته است.“
منظور از زمینی زندگی، حیات و هشیاری محدود دنیوی، و مراد از سما، آسمان دل است.

8- گِل‌خواهی و گِل‌بلا

منظور از گِل‌خواهی، در پی خواسته‌های دنیوی بودن، و منظور از گِل‌بلا، گرفتاری‌ها و امراض ناشی از مفتون‌شدن به جاذبه‌های فریبنده و کاذب دنیا و قرارگرفتن دل زیر سلطه نفس کاذب دنیوی است. و بزرگترین بلا همین است.

9- امساک زیبا

مراد از امساکِ زیبا، خویشتن‌داری در مقابل جاذبه‌های دنیوی و رعایت حدود الهی در استفاده از نعمت‌های دنیوی و اهتمام به ادای حق و رفتار رحمانی (از جمله تعامل محترمانه، منصفانه و مهرورزانه) است.

10- گِل‌خدعه

منظور از گِل‌خدعه، فریبندگی جاذبه‌های کاذب دنیوی برای دل‌های غافل است.

11- وطن حقیقی

منظور از دل‌وطن، وطن حقیقی انسان، یعنی سرزمین باطنی دل اوست. سرزمین دلِ غافلان، کم و بیش زیر سلطه روح کاذب دنیوی قرار می‌گیرد و منابع حیاتی و قابلیت‌های الهی آن توسط اشغالگران بدجنس آسیب می‌بیند. روح کاذب دنیوی در اثر ورود ناخالصی‌ها به سرزمین دل و ایجاد اختلال در نظام ارزشی آن تشکیل می‌شود. این حاکم نابخرد که هویت حقیقی ندارد، طاغوت یا فرعون درونی انسان است. قدرت‌های ظاهری و ظالم دنیا، جلوه‌هایی از فرعون درونی‌اند. تکبر ناشی از دستیابی به ثروت، قدرت و تخصص‌های دنیوی، از ویژگی‌های فرعون درونی است که موجب فخرفروشی و برخوردهای عیب‌جویانه و تحقیرآمیز با دیگران می‌شود. این ویژگی گاهی بسیار آشکار و گاهی در پوششی از سنت‌های رایج ظاهراً موجه فرهنگی و سیاسی است.

فرعون درونی تمایل دارد احساسات و عواطف انسان را تابع منافع دنیوی کند و هر انگیزه الهی برای آزادی و رشد را سرکوب نماید. این حاکم ظالم تمایل دارد که ”پسران دل“ (جوانه‌های رشد معنوی دل) را نابود کند و ”زنان دل“ (مراکز احساسات و عواطف دل) را در خدمت بگیرد (بقره 49، اعراف 127 و 141، ابراهیم 6 و قصص 4). شیاطین جن، اشغالگران بدجنس وطن حقیقی باطنی، مشاوران و کارگزاران پرنفوذ فرعون درونی‌اند. موسای دل، جوانه‌ی سالم‌مانده و رشدیابنده‌ای است‌‌که می‌تواند انقلاب درونی دل را به‌‌پا دارد. او همان امام حقیقی دل است که به پاک‌ترین نقطه دل (کعبه باطنی یا تجلی نور قدسی خدا) تکیه دارد و می‌تواند فرایند پاکسازی و تنویر دل را تداوم بخشد. در هر فتنه (هر صحنه از آزمون‌های الهی)، تجدید پیمان درونی با امام حق، خویشتن‌داری و پرهیز از تمکین به خواسته‌های نفس دنیوی، به مثابه سرکوب لشکری از شیاطین است.

12- گِل‌شوکت

گِل‌شوکت به معنی منزلت ظاهراً پرشکوه دنیایی است.

13- پرچم هدایت دل

پرچم هدایت دل، نور امام حقیقی دل است که موجب تقویت و همبستگی جوانه‌های رشد می‌شود.

14- رجعت

در حکمت 147 نهج البلاغه، امیر مؤمنان به کمیل می‌فرمایند تجلیات حقیقی عالمان ربّانی حقیقی، پس از پایان‌یافتن زندگی با بدن دنیایی‌شان، همچنان در دل‌های هدایت‌یافته و احیا‌شده باقی می‌ماند. این مطلب، همچنین بیان‌گر حقیقت رجعت اولیای الهی به دل‌های حیات‌یافته است. می‌توان گفت که در هر رستاخیز شخصیت الهی دل، با غلبه تجلیات حقیقی انوار شهدای باطنی بر تظاهرات نفس کاذب دنیوی در سرزمین حقیقی دل، امام حقیقی دل انتقام انبیا و آل انبیا و مقتولان کربلا را گرفته است.

15- فولاد گِل

منظور از فولادِ گِل، دل‌های سخت‌شده در اثر انباشتگی ناخالصی‌های دنیوی است. خداوند در قرآن کریم دل‌های سخت‌شده را به سنگ یا آهن تشبیه و به امکان نرم‌شدن و گذر آنها به وضعیت بهتر (اسراء 52-50) و توانایی اولیای الهی در نرم‌کردن این دل‌ها و تدارک سپر‌های حفاظتی باطنی (از تبدیل تدریجی ناخالصی‌ها به انرژی حیاتی الهی) برای آنها (سبأ 10 و 11)، اشاره فرموده است.

فصل الخطاب

فصلُ الخِطاب، قدرت داوری صحیح و قاطع صاحب خِرد الهی و قائم به قسط در فضای باطنی و اقتدار صدور حکم صحیح و معتبر برای فرشتگان است. دارابودن فصل‌ الخطاب از ویژگی‌های ولیّ خدا و امام حق است (سوره ص 20).

16- گِل‌دریا

منظور از گِل‌دریا، دریای مشکلات زندگی در محدوده شعور دنیوی است.

17- دل‌احیا

مراد از دل‌احیا، فرایند بیداری دل و بازیابی و بازسازی قابلیت‌های الهی آن است.

18- فرزند حقیقی پیامبر و امیر مؤمنان (سید حقیقی)، هر رهپوی راستین راه خداست که مانند سلمان به جرگه اهل بیت طهارت درآید. برخی از آنان، در فضای باطنی قائم به قسط می‌شوند.

 

برخی مطالب مرتبط

بیداری دل و طلب فرج برای پیمودن راه اولیا – شرحی بر دعای ندبه (1)

برخی ویژگی‌ها و وظایف اولیا تا پیامبر خاتم – شرحی بر دعای ندبه (2)

برخی ویژگی‌های امیر مؤمنان علی (ع) – شرحی بر دعای ندبه (3)

ضرورت تمرکز بر اصلاح وضعیت باطنی – شرحی بر دعای ندبه (5)

نکاتی درباره برخی حقایق هستی و اهداف زندگی (1)

نگاهی به شاخص‌های اصلی دین راستین خدا … (1)

اسلام راستین – اسلام‌شناسی به زبان ساده (1)

پرسش و پاسخ درباره برخورد محترمانه

پرسش و پاسخ درباره آمرزش گناهان با گریه بر امام حسین (ع)

پیام نوروزی احمد علوی تبار

پرسش و پاسخ درباره عدالت الهی و امام زمان (عج)

پرسش و پاسخ درباره اهمیت نماز

گزیده‌ای از طوبای محبت – بسم الله

نکاتی درباره رهپویی دل و مشی معنوی صحیح (1)

نکاتی درباره نظام‌سازی اجتماعی مبتنی بر ارزش‌های دینی (1)

شرحی بر شعر سوز و ساز رمضان (1)

شرحی بر شعر راز حج – حج دل (1)

خورشید حقیقی – شرحی بر شعر پیامبر خِرد و عشق (1)

جهاد برای آزادسازی قدس جلوه‌ای از جهاد باطنی برای آزادسازی وطن حقیقی

چگونه مشکلات زندگی را حل کنیم – شرحی بر شعر با رضا بنشین (1)

نگاهی به دیدگاه روان‌شناختی و روان‌درمانی آنتونی رابینز (1)

مختصری درباره رویداد غدیر خم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

مطالب مرتبط

نکاتی درباره برنامه زندگی پس از زندگی

احمد علوی تبار - زمستان 1401   چکیده برنامه مستند ”زندگی پس از زندگی“ که از سال 1399 در ایام ...
admin
25 اسفند 1401

نگاهی به دیدگاه روان‌شناختی و روان‌درمانی آنتونی رابینز (2)

احمد علوی تبار - اسفند 1400   بخش دوم - سعادت و خوشی حقیقی مترجم کتاب ”موفقیت نامحدود ...“ در ...
admin
13 فروردین 1401

شرحی بر شعر سوز و ساز رمضان (2)

احمد علوی تبار - فروردین 1401   بخش دوم بیداری دل در رمضان باطنی و تلاش برای برپایی شخصیت الهی ...
admin
30 فروردین 1401
preloader