نکاتی درباره برنامه زندگی پس از زندگی
احمد علوی تبار – زمستان 1401
چکیده
برنامه مستند ”زندگی پس از زندگی“ که از سال 1399 در ایام ماه مبارک رمضان از شبکه 4 سیما پخش شده، حاوی مصاحبههایی با افرادی است که تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند. تجربه نزدیک به مرگ مربوط به حالتهایی است که ارتباط روح انسان با بدن دنیویاش به دلایل گوناگون (از جمله تصادف شدید) ضعیف میشود. این مقاله به بررسی ارزش و اعتبار خبرهای عالَم غیب، شماری از تجربههای فرادنیایی، نگاه قرآن کریم به برخی موارد خاص زندهکردن مردگان، و برخی نقاط قوت و ضعف برنامه ”زندگی پس از زندگی“ میپردازد.
مقدمه
برنامه ”زندگی پس از زندگی“ یکی از جذابترین و پربینندهترین برنامههای رسانه ملی در سالهای اخیر بوده و برخی انتقادهای جدی را نیز برانگیخته است. این برنامه به مصاحبه با افرادی پرداخته است که تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند. شبکه 4 سیما فصل اول این برنامه را در اردیبهشت و خرداد 1399 در روزهای ماه مبارک رمضان پخش کرد. و پخش فصلهای بعدی این برنامه را در ماههای رمضان سالهای بعد ادامه داد. نویسنده مقاله حاضر، در کتاب ”آهنگ آسمان دل …“ ضمن نقد برنامههای رسانه ملی به بررسی این برنامه نیز پرداخت. مقاله حاضر نکات بیشتری را درباره این برنامه و برخی نظرات منتقدان آن مطرح میسازد.
تجربه نزدیک به مرگ مربوط به حالتهایی است که ارتباط روح انسان با بدن دنیویاش به دلایل گوناگون (از جمله تصادف شدید) ضعیف میشود. در این حالتها برخی قابلیتهای فوقالعادهی روح انسان فعال میشود.
بر طبق بررسیهای انجام شده در کشورهای آمریکا، استرالیا و آلمان، ۴ تا ۱۵ درصد از افراد، کم و بیش چنین تجربه شگفتانگیزی داشتهاند. یکی از نخستین آثار پژوهشی برای ارائه آرایهشناسی از چنین تجربههایی، در ۱۹۶۸ میلادی با تحلیلی از ۴۰۰ گزارش دست اول انتشار یافت. (1)
به لطف خداوند، در سالهای اخیر در کشور ما افرادی خوشنیت و ساعی به جمعآوری و انتشار تجربههای نزدیک به مرگ افراد عادی از طریق رسانه ملی اهتمام ورزیدهاند. اگرچه برنامه ”زندگی پس از زندگی“ با روایتگری رویدادهایی مهم و انکارناپذیر درباره وجود حیاتی فراتر از زندگی دنیوی، بسیاری از مردم را به توجه بیشتر به تعالیم وحیانی ترغیب کرده، اما ضعفهایی نیز داشته است که غفلت از آنها میتواند موجب رواج معنویتهای تقلیلیافته، افزایش گرایش به دین حداقلی و سهلانگاری در پیروی از تعالیم قرآن کریم و اولیای خدا برای نیل به سعادت حقیقی شود.
سعادت حقیقی
بر طبق آموزههای وحیانی، سعادت حقیقی، نه دستیابی به موفقیتهای کاذب و کسب جایگاه بهتری در زندگی دنیوی، بلکه توفیق در فعالسازی قابلیتهای الهی خویش و نیل به جایگاههای بهتری در هستی و توانایی بخشش و عطای فراگیر و کاستیناپذیر است. در واقع، بهترین زندگی ظاهری در سطح شعور دنیوی، کاذب و توأم با گرفتاری و رنج باطنیست. خداوند متعال تأکید فرموده است که زندگی دنیوی اصالت ندارد و ناپایدار است(2). و همه کسانیکه در سطح شعور دنیوی میمانند و راهی به شعور الهی نمییابند، از حضور در مراتب عالی هستی که متّصف به جلال حقیقی و اکرام فراگیر الهیست محروماند.(3)
انسانها میتوانند با پیروی از رهنمودهای الهی زیر نظر راهنمایان الهی راستین برای بیداری بیشتر، تطهیر و بازسازی دل و افزایش انرژی حیاتی الهی خود تلاشکنند و به پیروزیهای مداوم در جهاد باطنی با نفس طغیانگر خویش دست یابند. و بدین طریق میتوانند مسیر رهپویی معنوی راه خدا و رشد باطنی را طیکنند و بهتدریج به هشیاری و خِرد عالی الهی نایلگردند. هشیاری و خِرد الهی از تواناییهای بالقوه قلب معنوی انسان و ناظر به حفظ و توسعه منافع اخروی و سعادت حقیقی اوست.
به دلیل مزاحمت موانع فراوان ناشی از تمایلات فریبکارانه نفسکاذب طغیانگر برای حفظ و توسعه منافع دنیوی خصوصی، فرایند رهپویی معنوی راه خدا، فعالسازی قابلیتهای رحمانی دل و نیل به سعادت حقیقی، شبیه گذر از گردنهای طولانی، پُرپیچ و خم و صعبالعبور است.
رواج انواع دیدگاههای دینی انحرافی، بهویژه رویکردهای منافقانه، تقلیلگرایانه و التقاطی، تمایل به پوستهخواری علوم دینی و گریز از دشواریهای جهاد باطنی و دیرپایی برخی دیگر از عادات نادرست پیشین، بر معضلات رهپویی معنوی میافزاید. خداوند متعال در سوره مبارکه بلد، گذر از این گردنه را مستلزم اهتمام به خویشتنداری و عملکرد رحمانی دانسته و بهمعنی آزادسازی برده تعریف کرده است. آزادسازی برده ظاهری، جلوهای از آزادسازی روح خویش از بردگی فکری و عملی طاغوت یا نفس طغیانگر دنیویست.
ارزش و اعتبار خبرهای عالَم غیب
عالَم غیب شامل همه عوالِم غیرمادی فراتر از عالَم دنیاست که با حواس معمولی انسان و با هیچ ابزار مادی پیشرفتهای قابل مشاهده و تجربه مستقیم نیستند. خبرهای کاملاً صحیح و معتبر از عالَم غیب، به اندازه نیازهای هر مرحله از رشد معنوی انسان تا زمان فراتررفتن پایدار روح او از سطح حیات و هشیاری دنیوی، تنها توسط پیامبر خدا و وارثان بهحق علم او قابل دستیابی است.(4)
البته برخلاف برخی تصورات نادرست رایج، راه تطهیر دل و نیل به عصمت و وصول ارثیه علم و خِرد الهی بسته نیست. اما هدایتگری بهسوی آن، قطعاً در انحصار خدا و اولیای خداست.(5)
برطبق روایات اولیای خدا، عالَم برزخ (ملکوت) فراتر و لطیفتر از عالَم دنیا (ناسوت) و پایینتر از عالَمهای جبروت (عالَم تجرد محض) و لاهوت (عالَم اسماء و صفات الهی) است. عالَمهای بالاتر بهترتیب عالَمهای پایینتر را همچون رحِم در احاطه خود دارند. روح ابتدایی ما انسانها از جنس عالَم جبروت است و در عالَم دنیا دو بدن دنیوی و برزخی دارد.
غیب و شهادت دو معنای نسبیاند. یعنی یک موجود واحد ممکناست نسبت به چیزی غیب و نسبت به چیز دیگری شهادت باشد. این بدان سبب استکه موجودات در حدود معینی قرارگرفتهاند. هرچیزکه در احاطه موجودات دیگر باشد، برای آنان شهادت است زیرا مشهود ادراک آناناست. و اگر خارج از حدّ آنان باشد، برایآنان غیب خواهد بود، زیرا مشهود ادراک آنان نیست.
روح ما هنگام بهخوابرفتن بدن دنیوی، با بدن برزخی خود و با هشیاری محدودتر از سطوح هشیاری عالَم برزخ فعالیت میکند. برخی انسانهای عادی نیز گاهی خوابهای صادقه میبینند و حرفهایخاصی میزنند که نشانگر دریافتهای محدود از عالَم غیب است. تنها افراد اهل مراقبهایکه از نور باطن قرآن کریم بهرهای دارند ممکن است بتوانند اعتبار رؤیاها را به حق بسنجند، سره را از ناسره جدا کنند و تأویل درستی از آنها ارائه دهند.
افراد عادی در حالت نزدیک به مرگ، بهدلیل کاهش شدید تعلق روح به بدن دنیوی، میتوانند هشیاری فرادنیایی (برزخی) محدودی را تجربهکنند. خبرهای اینگونه تجربهها در صورت اعتبارسنجی با قرآن و احادیث توسط کارشناسان و ارائه توضیحات دقیق و کافی، میتواند برای مردم مفید باشد. و توجه به هشدارها و رهنمودهای الهی را افزایشدهد.
برخی تجربههای فرادنیایی
دل یا قلب معنوی انسان، چه در حالت غفلت و چه در بیداری، در ارتباط با خداوند است. قلب معنوی ممکناست در اثر غفلت، بهطور جزئی یا کامل به اشغال جنیان درآید و قابلیتهای الهیاش به انحطاط گراید. در واقع، توجه بیشاز حد به جاذبههای کاذب دنیوی و دنیاپرستی، ارتباط معنوی با خداوند را ضعیف میکند. اما انسان میتواند با پیروی از رهنمودهای الهی و استقامت در راه خدا، این ارتباط را بینهایت افزایشدهد (فصلت32-30). در اینحالت، با افزایش تعداد فرشتگان محافظ و ترمیمگر، ضریب حفاظت و بهبود قابلیتهای دل و سطح انرژی حیاتی الهیاش افزایش مییابد. از نشانههای افزایش سطح انرژی حیاتی الهی، افزایش احساس امنیت، آرامش و نشاط درونی و بهبود توانایی تشخیص حق و باطل است.(6)
از جمله تجربههای عالَم غیب در سطوح معنوی ابتدایی، توجه به بازتاب رفتارهای نیک و بد است. این بازتابها گاهی به سرعت و گاهی درطی چند ساعت یا چند روز رخ میدهند. برخی افراد ناآگاه این بازتابها را به ”کارما“ و یا ”کائنات“ نسبت میدهند. اما اینها، لطف و رحمت الهی برایکاستن از خطاهای انسان و بهبود شرایط قلب معنوی اوست. در سطوح معنوی بالاتر، قابلیت درک تغییرات سطح انرژی حیاتی الهی (ناشی از قبض و بسطهای روحی) افزایش مییابد.(7)
به هر حال، هر فرد تا زمانیکه قابلیتهای الهیخود را در اثر گمراهی و افزایش جذب ناخالصی بهطور کامل از دست نداده، میتواند تجربههایی از عالَم غیب داشته باشد.(8)
از آیه 42 سوره مبارکه زمر میتوان دریافتکه تجربههای فرادنیایی محدود نزدیک به مرگ نیز میتوانند رخ دهند. در این آیه شریفه آمدهاست: خداوند روح انسانها را بههنگام [ایجاد شرایط] مرگ [بدن دنیوی] بهطور کامل میگیرد، و [نیز] روح کسی را که نمرده و [بدن دنیوی او] در خواب است. سپس روح کسی را که حکم قطعی مرگ [بدن دنیوی] را برای او صادر کرده نگه میدارد [و به بدن باز نمیگرداند]، و روح کسی را که حکم قطعی برای او صادر نکرده تا سرآمدی معین باز میگرداند.
خداوند در آیه دیگری تأکید فرمودهاست که گرفتن روح کسی را که اجل او رسیده باشد (یعنی حکم قطعی مرگ بدن دنیوی را برای او صادر کرده باشد) به تأخیر نمیاندازد (منافقون 11). اما خدای متعال به موارد خاص و معناداری از زندهکردن مردگان نیز اشاره فرمودهاست. از جمله:
1- زندهکردن مردگان توسط یک پیامبر یا ولیّ خدا به اذن خداوند
آیه 49 سوره مبارکه آل عمران، ضمن اشاره به معجزه پیامبری حضرت عیسی (ع)، در معنای باطنی بیان میدارد که اولیای خدا به اذن خداوند میتوانند روح افرادی را که به دلیل تداوم عملکرد نامناسب بهتدریج در گوری از ناخالصیهای دنیوی مدفون شده و قابلیتهای الهی آن بسیار آسیب دیده اما کاملاً تباه نشدهاست (بهطوریکه در اثر ضربه بیداری، خواهان بازگشت به سوی خدا هستند)، طی مراحلی به حیات پاکیزه الهی (عاری از هرگونه پلیدی و ناخالصی) بازگردانند. البته ممکن است برخی بیدارشدگان و حیاتیافتگان نسبی، در اثر کفران نعمت از ادامه رهپویی معنوی راه خدا بازبمانند (بقره 28، حج 66، …).
بسیاری دیگر از آیات قرآن کریم به امکان زنده شدن مردگان باطنی به سوی حیات پاکیزه و متعالی (پیش از مرگ بدن دنیوی) اشاره دارند: آلعمران 27، انعام 95 و 122، انفال 24 و 42، نحل 97، روم 19، جاثیه 26، …
آیه 97 سوره مبارکه نحل صریحاً بیان میدارد که شرط زندهشدن به حیات پاکیزه، ایمان به خدا و اهتمام به اعمال و رفتار شایسته است. (و نیاز به تحصیل فلسفه و حمل پوستههای سنگین علوم دینی و دنیایی ندارد). آیه 122 سوره مبارکه انعام نیز بیان میداردکه زندهکردن مورد نظر، پیش از مرگ بدن دنیوی و برای نایلشدن به سطح هشیاری و خِرد الهیاست.
حافظ که بهرهای از معرفت و خِرد الهی یافته و با زبان شعر عاشقانه و عارفانه به بیان بسیاری از معانی باطنی قرآن کریم پرداخته و بدین سبب لسان الغیب نام گرفته، چنین سروده است:
فیـض روح القـدس ار باز مـدد فرمـایـد
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
آیتالله بهجت (ره) اظهار داشته بودند که ”دیدهایم افرادی وَأُحْىِ ٱلْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ ٱللَّهِ (آلعمران 49) و کراماتی از این قبیل داشتهاند. و شدنی است و محال نیست و اختصاص به انبیا (ع) هم ندارد. بلکه هرکه از آنها متابعتکند، میتواند از این راه به مقامات و کمالات و کرامات آنها دست یابد، البته بدون تحدّی نبوّت و کذّابیت مدّعیآن.“(9)
2- میراندن مجدد حیاتیافتگان نسبی ناسپاس، و حیاتبخشی دوباره
در فرایند رهپویی معنوی راه خدا و حیاتیابی باطنی، تا زمان تثبیتکامل دستاوردهای باطنی امکان کفران نعمت و عهدشکنی وجود دارد (بقره 27 و 28). خداوند میراندن تعدادی از بنیاسرائیل و زندهکردن دوباره آنان را مثالی برای درمان باطنی برخیموارد کفران نعمت و عدم پیگیری مؤثر رهپویی معنوی آوردهاست (بقره56-40).
درآمیختن حق و باطل با مفتونشدن به جاذبههای کاذب دنیوی، و امر به معروف بدون صلاحیت کافی، از موارد مهم کفران نعمت و عهدشکنی است. خداوند در آیه 54 میفرماید اگر [نفسکاذب دنیوی] خود را [در فرایند موت اختیاری] بکشید [بدون اینکه خودکشیکنید]، بهتر [از مفتونشدن به جاذبههایکاذب دنیوی] است. اما بیشتر مترجمان و مفسران، برداشت نادرستی از این آیه داشته و امر به کشتن نفس را بهمعنی بهقتلرساندن یکدیگر (یا خطاکاران قوم خود) گرفتهاند!
موت اختیاری بهمعنی تسلیمشدن به خداوند و پذیرفتن قلبی راه و روشی استکه او برای رشد روحی انسان و فعالشدن قابلیتهای الهیاش معرفی فرموده است. در واقع، موت اختیاری همان سبک زندگی اسلامی حقیقی است که به مهار نفس کاذب طغیانگر و احیا و رستاخیز باطنی شخصیت الهی دل میانجامد. از پیامبر اکرم (ص) و امیر مؤمنان امام علی (ع) نقل کردهاند که مردم در خواب [غفلت] اند و هنگامی که میمیرند بیدار میشوند. با تأمل در این سخن میتوان دریافت که درجه بیداری و هشیاری دل و حیاتیابی آن به روند موت اختیاری بستگی دارد. امیر مؤمنان فرمود: ”دلهای خود را از دنیا خارج کنید پیش از آن که بدنهایتان از دنیا خارج شود.“ (10)
انواع هدایتهای تنبیهی و تشویقی خداوند، به منظور مهارکردن و میراندن نفس طغیانگر، بیدارسازی و ترغیب دل به بازیابی هویت حقیقی الهیاش (در فرایند ترمیم و فعالسازی قابلیتهای الهی)، و تسهیل گذر به حیات پاکیزه و متعالیست.
3- حکایت اصحاب کهف، تمثیلی برای موت اختیاری و حیاتیابی باطنی در کهف دل
اصحاب کهف، تمثیلی از اهل کهف دل یا اهل بیت خداست. یکی از ویژگیهای اهل کهف دل، مراقبت بر گفتار است. قرآنکریم در آیات 26-7 سوره مبارکه کهف نکاتی را از حقایق رهپویی دلهای بیدارشده و قیامکرده برای نجات از سلطه نفسدنیوی با تمثیلی زیبا بیانکردهاست.
کهف دل پناهگاهی امن در مقابل تجاوزها و اخلالگریهای نفسکاذب دنیوی و راه نجات از سلطه ذلتبار آناست. کنارهگیری ذهنی و فکری از دونپرستان و دونپرستی، هم برای یافتن کهف دل و هم برای پایداری و توسعه آن ضروریست.
این نوع کنارهگیری را میتوان به خوابی تشبیهکرد که موجب فراغت از اخلالگریها و انگیزشهای زیانبار نفس دنیوی میشود. این خوابیست با چشمان باز که هوش کاذب شیطانی دنیوی را تعطیل میکند و هوش رحمانی آخرتی را بهپا میدارد. در پرتو این هوش رحمانی، زینتهای جذاب زندگی دنیوی رنگ میبازند. کاذببودن سبزی و خرمی و آبادی دنیا آشکار میگردد. و انگیزه و رغبت برای بهرهبرداری آخرتی از زندگی دنیوی افزایش مییابد.
بسیاری از بحثهای کلامی و فلسفی، شبیه اظهار نظرهاییست که مثلاً درباره تعداد اصحاب کهف یا مدت خواب آنان کردهاند. پوستهخواری علوم دینی و اشتغال به مدح اولیایخدا (اصحاب کهف دل) بهجای عمل به رهنمودهای الهی و تخلیه و تطهیر دل از تعلقات دنیوی، مانند ساختن بناییکاذب و توخالیست. اما برای رهپویان حقیقی هستی آخرتی، بناکردن مسجد حقیقی دل بر مشی اولیای خدا فریضهای الهیست.
رهپویان راستین راه خدا، کهف امن دل را بهتدریج با تطهیر باطنی و کاهش جِرمِ دل مییابند. کاهش جِرم باطنی و تقرب دل به نور حقیقیِ هستی موجب فراتر رفتن از زمان میگردد، چنانکه در جلوههای حوزه سرعتهای نسبیتی نیز مطرح است. علت جوانماندن و طولانیشدن عمر اصحاب کهف، کاهش جِرمِ دل، نجات روح از سلطه ظالمانه نفس کاذب دنیوی و رهایی از چاه انرژی منفی دنیاست(11). از سخنان افرادیکه تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند (از جمله تجربهگران برنامه ”زندگی پس از زندگی“) نیز میتوان دریافتکه با خروج موقت از بدن دنیوی، گذشت زمان به صفر میل میکند.
کسانیکه در زمره اصحاب کهف دل (اهل بیت خدا) درآیند، هرگز تمایلی به دنیاطلبی نخواهند داشت.
هرکه شد مَحرم دل در حرم یـار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند
4- حیات باطنی مجدد پس از افول طولانی حیات باطنی
خداوند در آیات 257-256 سوره مبارکه بقره تأکید فرمودهاست که سرپرستی و هدایت هر فرد بهسوی تعالی روحی و بهرهمندی از نور خِرد الهی را مشروط به ایمانآوردن و اطاعت از خدا و پیروینکردن از اوامر نفس طغیانگر، بهعهده میگیرد. خدای متعال هیچ شرطی درباره محدودیت زمان فرو رفتن در تاریکی نادانی و تحمل خرابیها و خسارت به لوازم حیات باطنی ذکر نفرمودهاست. البته در حقیقت، آستانه معینی برای خرابیها و خسارات باطنی وجود دارد که پایینتر از آن، قابلیت ایمانآوردن بهطورکامل از بین میرود (یس7).
خداوند در آیه 258 اشاره میفرماید که میراندن و زندهکردن ظاهری مورد نظر نیست. و در آیه 259 به پرسشی (از زبان حضرت عُزیرع) درباره حیات مجدد مردگان (باطنی) پاسخ میفرماید و اطمینان میدهد که این امر پس از افول طولانی حیات باطنی و تحمل خسارات باطنی جدی (نه کامل)، امکانپذیر است. در این آیه، معنای باطنی فرو ریختن دیوارهای آبادی بر روی سقفها یا عرشهای آن مورد نظر است.
برخی بدون توجه بهمعنای باطنی آیه، اظهار داشتهاند که فرو ریختن آبادی بر سقفهایش بدینمعناستکه ابتدا سقفهای آبادی فرومیریزد و سپس دیوارهای آن بر روی سقفها فرومیریزد! در جلوههای ظاهری، بدنهای دنیوی زیر آوار میمانند. اما در فرایند باطنی، شخصیت الهی بالقوهی دل که جایگاهش در عرش دل است، زیر آوار ناخالصیها میماند. در حقیقت، فروپاشی قابلیتها و آبادی دل بهدلیل آثار مخرب ناخالصیها، بر روی عرش آن است که در ساحت عمیقتر دل قرار دارد.
برخی از منتقدان برنامه ”زندگی پس از زندگی“ نیز با اشاره بهمعنای ظاهری همین آیه، واقعیبودن تجربههای نزدیک به مرگ را مورد تردید قراردادهاند. آنان میپرسند چرا حضرت عُزیر که پس از یکصد سال دوباره زنده شد، سخنی از اِشراف به محیط پیرامون بدن بههنگام مرگ (و دیگر تجارب) بهمیان نیاورده و گمان میکرده تنها یک روز یا کمتر از آن در خواب بودهاست؟ آنان بهمعنای باطنی آیه توجه نداشتهاند که برطبق آن، همه کسانیکه پس از افول طولانی حیات باطنی به تعالی روحی نایلمیشوند، افول روحی خود را همچون خواب غفلت (یا تصلب روحی یا عذاب ناشی از کفران نعمت) و مدت آن را در مقایسه با حیات ابدی آخرتی ناچیز میشمرند (اسراء52، مؤمنون114-111، احقاف 35-33، …).
برخی دلایل واقعیبودن تجربههای نزدیک به مرگ
از نظر علم پزشکی، وضعیت نزدیک به مرگ به معنی کاهش شدید هشیاری (مثلاً در اثر آسیب مغزی) و گاهی توقف موقت قلب است. و مرگ قطعی به معنی توقف برگشتناپذیر علائم حیاتی بدن دنیوی است. بر طبق تعالیم وحیانی و تجربههای نزدیک به مرگ، مرگ بدن دنیوی به معنی پایان زندگی انسان نیست، بلکه آغاز مرحله دیگری از زندگی اوست. (12)
برخی از مهمترین دلایل واقعیبودن تجربههای نزدیک به مرگ عبارتند از:
1- اِشراف نسبی روح به وقایع پیرامون
هنگامی که بدن دنیوی انسان در وضعیت بسیار نزدیک به مرگ قرار میگیرد، امکان خروج روح از بدن دنیوی وجود دارد. روح انسان در این حالت با بدن برزخی خود معمولاً بالاتر از بدن دنیویاش قرار میگیرد. و از هشیاری به مراتب بالاتر از زمان انقیاد در بدن دنیوی برخوردار است. در این حالت، روح میتواند وقایع پیرامون خود (در خیابان یا خانههای مجاور و حتی برخی وقایع در شهرهای دیگر) را به طور همزمان از همه جوانب مشاهده کند. دیوارها و سقفها نمیتوانند مانع شوند که آنسوی آنها را ببیند، حتی در تاریکی. او میتواند صدای افراد را بشنود، برخی تغییر حالتهای روحی و نیز دردهای آنان را احساس کند و حتی آنچه را در ذهنشان میگذرد، بفهمد. روح همچنین میتواند با ارواح پیرامون خود ارتباط برقرار کند و بدون نیاز به تکلم، تبادل اطلاعات نماید.
یکی از خدمات مهم برنامه ”زندگی پس از زندگی“، بررسی و تأیید بسیاری از این واقعیات بوده است. در برنامه 11 اردیبهشت 1400، علاوه بر بررسی اِشراف روح به وقایع پیرامون، مشاهده وقایعی در خانه پدر بزرگ خود (سالها پیش از تولد و ورود به زندگی دنیوی)، بررسی صحت تجربه تبادل اطلاعات میان دو روح، مشاهده امام رضا (ع) و شفایابی بدن کاملاً فلجشده نیز بسیار حائز اهمیت است. برنامه 19 اردیبهشت 1400 یکی از بهترین نمونههای اِشراف روح به وقایع پیرامون و بررسی صحت تجربه تبادل اطلاعات میان دو روح بوده است.
مثالهایی از نگاه نافذ روح را در گزارشهای 13 اردیبهشت و 5 خرداد 99 میتوان یافت. در گزارش 5 خرداد 99، علاوه بر اِشراف همزمان به اشیاء و رویدادهای محیط پیرامون بدون گرداندن سر، مشاهده دقیق در تاریکی و توانایی تمرکز بر ناحیهای از اجسام دور نیز بسیار قابل توجه است.
2- رازگشایی و ارائه راهکار مناسب برای حل مشکلات
گزارش 17 اردیبهشت 1400 نمونهای از رازگشایی (درباره یک قتل و نحوه برخورد مناسب با این رویداد)، و نیز ارائه راه حل مناسب برای برطرف شدن مشکل (کمآبی روستای آبسرد استان فارس) بوده است.
3- تطابق برخی مشاهدات یک تجربهگر مرگ موقت با رؤیای صادقه دیگران
گزارش 7 اردیبهشت 99 نمونهای از مطابقت رؤیای صادقه افراد دیگر (بدون اطلاع قبلی) با برخی مشاهدات خاص یک تجربهگر عالَم فرادنیاست.
4- مرور بسیاری از رویدادهای زندگی در زمان بسیار کوتاه
از دیگر خدمات مهم برنامه ”زندگی پس از زندگی“ فراهمساختن شرایط مناسب برای سخنگفتن تجربهگران عالَم فرادنیا درباره آگاهییافتن از تمامی نیات و اعمال نیک و بد خود و دامنه تأثیرات آنها بوده است. امکان مرور بسیاری از رویدادهای زندگی از زمان تولد (و گاهی حتی از مدتی پیشتر) شامل دهها سال تجربه مجدد زندگی در زمان کوتاه خروج روح از بدن، دلیل دیگری بر واقعیبودن تجربههای نزدیک به مرگ (بر اساس عدم وجود قید زمان در عالَم برزخ) است. خداوند تأکید فرموده است که پس از بازگشت روح از عالَم دنیا، او را از کیفیت تمامی اعمالش آگاه میسازد. (13)
5- درک زندهبودن همه ذرات هستی و توانایی ارتباط و همنوایی با آنها
برنامه ”زندگی پس از زندگی“ به لطف خداوند این امکان را نیز فراهم ساخت که برخی تجربهگران عالَم برزخ، کیفیاتی از آن عالَم را بیانکنند. آنان میتوانستند درک کنند که همه ذرات هستی زندهاند و هر کدام در هر لحظه پیامهایی معرفتزا و مسرتبخش دارند. توانایی درک تمامی این پیامهای مستقل و هماهنگ در هر لحظه، و همنوایی با این آواها، از دیگر دلایل واقعیبودن این تجربههاست. برنامه 9 اردیبهشت 1401 یکی از بهترین نمونههای درک پیامهای مستقل و هماهنگ ذرات هستی و همنوایی روح با آن آواهای هماهنگ، معرفتزا و مسرتبخش است.
6- تأثیرات مثبت تجربههای نزدیک به مرگ بر زندگی افراد تجربهگر
یکی از تفاوتهای مهم بین تجربه نزدیک به مرگ و توهم، تأثیرات مثبت تجربههای نزدیک به مرگ بر زندگی افراد تجربهگر است. هیچ توهم و خیالی نمیتواند تا این حد تأثیرات مثبت سریع و قوی داشته باشد. اینگونه تأثیرات به سادگی در زندگی معمولی رخ نمیدهند.
در برنامه 13 فروردین 1401، با یک جراح مغز و اعصاب ساکن امریکا مصاحبه کردهاند. او پیش از تجربه نزدیک به مرگ خود، به مکتب فلسفی مادهگرایی باور داشت و اعتقاد به وجود جهان غیرفیزیکی را رد میکرد. وی اظهار میدارد که بر طبق مدارک پزشکی موجود، آسیبهای مغزی منجر به خروج روح از بدنش چنان بود که امکان هیچگونه توهم و خیالپردازی برای مغز او وجود نداشت. پزشکان اعلام کردند که بهبودی کامل ضایعه مغزی وخیم او بیسابقه و یک معجزه در علم پزشکی بوده است. البته او به موارد دیگری از شفای معنوی نیز اشاره میکند. او پس از تجربه نزدیک به مرگ خود، ترجیح داد بقیه عمر خود را صرف مطالعه و آگاهیبخشی در سطح وسیع درباره حقایق هستی برتر نماید.
از جمله تأثیرات مثبت تجربههای نزدیک به مرگ بر زندگی افراد تجربهگر عبارتند از:
– ایجاد یا تقویت اعتقاد به شعور و قدرتی برتر و حمایتگر و بسیار دوستداشتنی.
– کاهش وابستگی به مال و مقام دنیوی و تلاش برای بهبود عملکرد خود در خانواده و جامعه.
– اهتمام به پرهیز از گناه و هر رفتار نامناسب و اهتمام به خدمت خالصانه به خلق خدا برای جلب رضایت خداوند و دستیابی به جایگاه معرفتی والاتری در هستی.
– نترسیدن از مرگ و احساس آرامش بیشتری در زندگی.
بررسی یکی از اولین انتقادها به برنامه ”زندگی پس از زندگی“
نقد برنامه ”زندگی پس از زندگی“ توسط جناب حجت الاسلام صبوحی یکی از اولین نقدها به این برنامه بوده است. ایرادهای اصلی که به این برنامه وارد کردهاند عبارتند از:
1- برگشتپذیر تلقیکردن مرگ و قابل تجربه دانستن عالَم برزخ
غیر از مواردی که خداوند در قرآن کریم بیان فرموده است، طبق آیه 11 سوره منافقون، مرگ هیچکس برگشتپذیر نیست. بنابراین افرادی که به گفته تهیهکننده و مجری این برنامه تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند، نمرده بودند و نمیتوانستند وارد عالَم برزخ شده باشند. آنها فقط تصور کردهاند که مرده بودند. ممکن است حالاتی شبیه مکاشفه و رؤیای صادقه برای آنها رخ داده باشد اما تجربهگران مرگ و عالَم برزخ نبودهاند. عالَم غیب، قابل تجربه نیست. حتی امیر مؤمنان سخن از پردهای میان خود و عالَم غیب گفته است. این برنامه میخواهد پای تجربهگری را به حوزه علوم وحیانی باز کند.
2- ایجاد عدم توازن در نظام معرفتشناختی دینی و درآمیختن حق و باطل
طبق آیات 26 و 27 سوره جن، هیچکس جز خداوند و پیامبران او بر عالَم غیب دانا نیست. اولیای خدا (امامان معصومع) نیز علم را از پیامبرص به ارث برده و از آن برای ما بازگو کردهاند. خبرهای عالَم غیب که غیر از طریق انبیا و اولیا به مردم میرسند، قابل اطمینان نیستند. چرا باید اجازه دهند که افراد غیرمعصوم همه سخنان خود درباره عالَم غیب را به گوش مردم برسانند؟ آیا اینان خطا نمیکنند و تحت تأثیر القائات مختلف قرار نمیگیرند؟ با فرض اینکه عالَم غیب را هم دیده باشند، چه چیز جدید با ارزشی غیر از آنچه انبیا و اولیا آوردهاند، برای ما میآورند؟
برنامه ”زندگی پس از زندگی“ با ترویج این عقیده نادرست که عالَم غیب برای افراد عادی نیز قابل تجربه است، ارزش تجربه وحیانی انبیا را کاهش میدهد، گردنه صعبالعبور رهپویی معنوی را نادیده میگیرد، برای انبیا رقیب درست میکند و به قدیسسازی دروغین میپردازد.
بدتر اینکه برخی علما نیز در برنامه حضور یافته و به تفسیر و توجیه سخنان این افراد و هموارکردن راه مرجعیت آنان پرداختهاند. بابکردن توجه و اعتقاد به عالَم غیب بر اساس آنچه تجربهگران غیر الهی بیان میکنند، موجب عدم توازن در نظام معرفتشناختی دینی و تولید و ترویج دینهای التقاطی و ناخالص میشود. میگویند خوبیهای این برنامه را هم ببینید. اما با درآمیختن حق و باطل (خوبیها و بدیها) در حوزه اندیشه، باطلها و بدها را به مدد حُسنها به خورد مردم میدهند.
3- تولید و ترویج معنویت تقلیلیافته و دین حداقلی
برنامه ”زندگی پس از زندگی“ نیز مانند برخی دیگر از برنامههای رسانه ملی (مانند دورهمی و خندوانه)، تقلید نسنجیدهای از برنامهها و روشهای دنیای غرب است. اگر این برنامه را با نگاه راهبردی و کلان مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم، میتوانیم رد پای اهداف دنیای غرب را در آن بیابیم.
دنیای غرب تلاش کرده است (ضمن حذف دخالت دین در امور اجتماعی و سیاسی)، معنویتهای تقلیلیافته و غیر دینی هم تولید کند. ترویج عرفانهای تقلیلیافته و ”دین حداقلی“، موجب میشود که بسیاری از مردم بیش از حد به رحمت الهی امیدوار شوند، ترس از جهنم و عذاب الهی را ناچیز و رعایت حدود الهی را سبک بشمارند. دنیای غرب میخواهد دینی به نام انسانیت را جایگزین اسلام کند. از دیگر مشخصات این دین حداقلی جدید، خداگرایی آمیخته با توسعهطلبی دنیویست. دین فقط برای این نیست که ما جذب خدا شویم. تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی چه میشود؟
بسیاری از برنامههای رسانه ملی دین را ناقص به مردم معرفی میکنند. فقط آن چیزهایی از دین را به مردم میگویند که با تمایلات نفس دنیوی چندان تعارض ندارد. بلکه دینی را ترویج میکنند که تا حد زیادی با آن تمایلات سازگار شده است. تاکنون کدام تجربهگر گفته است که از او درباره توحید، نبوت، ولایت یا معاد و یا حضور در عرصه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی پرسیدهاند؟
نکاتی درباره این نقد
1- انکار امکان تداول بازگشت به بدن دنیوی پس از ورود روح به عالَم برزخ
منتقد محترم بیان روشن آیه 42 سوره مبارکه زمر درباره امکان بازگشت روح به بدن دنیوی از وضعیت مرگ بدن (نه فقط حالت خواب که بدن نمرده است) را کافی ندانسته و امکان متداولبودن بازگشت روح از عالَم برزخ (به سبب عدم صدور حکم قطعی الهی مرگ بدن) را انکار کردهاند. گزارشهای فراوان و انکارناپذیری از کیفیت بسیار متفاوت هشیاری روح در وضعیت نزدیک به مرگ بدن نسبت به حالتهای خواب و خیال وجود دارند. انکار این گزارشها شبیه انکار گزارش رصدها و محاسبات گالیله و کپلر و دیگر پژوهشهای فضایی درباره واقعیتهای منظومه شمسی است.
چگونه میخواهند تواناییهای روح از جمله در مشاهدات بسیار دقیق از میان موانع (و مشاهده لایههای مختلف مانع)، مشاهده رنگهای کیفیتاً متفاوت با رنگهای عالَم دنیا (در نگاهی فراتر از نگاه با بدن دنیوی و فراتر از خواب و خیال)، حضور همزمان در صحنههای مختلف دور از هم، مشاهده همزمان اجسام از جهات مختلف و مرور جزئیات وقایع چند ده ساله در زمان بسیار کوتاه را در تجربههای نزدیک به مرگ توضیح دهند؟
2- نگاه مطلقگرایانه به آگاهی از غیب
در بررسی ارزش و اعتبار خبرهای عالَم غیب اشاره کردیم که غیب و شهادت دو معنای نسبیاند. زیرا حدود معرفتی افراد، متفاوت است. مسلماً سطح معرفت افراد، نه به میزان تحصیل پوستههای علوم دینی و دنیایی، بلکه به درجه ایمان و تقوا، میزان تزکیه نفس (تطهیر دل از ناخالصیها با پرهیز از دنیاپرستی و مهارکردن و میراندن نفس طغیانگر دنیوی) و درجه تقرب به خداوند و برخورداری از باطن قرآن کریم بستگی دارد. (14)
قرآن کریم در بسیاری از آیات از جمله در توصیف ملاقات حضرت موسی (ع) با حضرت خضر (ع)، بر تفاوت در سطح معرفت و یقین، میزان آگاهی از غیب و درجه فقاهت افراد تأکید دارد (15). بسیاری روایات نیز به تفاوت درجه ایمان و معرفت اصحاب پیامبر اکرم (ص)، میزان آگاهی آنان از غیب و تقرب آنان به خداوند و اهل بیت اشاره دارند.
استناد به آیات 28-26 سوره جن، تنها برای اثبات اختصاص اِشراف به عالَم غیب برای خداوند و برخی پیامبران معتبر است نه عدمامکان دستیابی به سطوحی از معرفت به آن عالَم و برخورداری از علم و حکمت خداوند برای غیر پیامبر. لقمان و سلمان پیامبر نبودند اما از علم و حکمت الهی برخوردار بودند. امکان هدایت از تاریکی نادانی حاکم بر فضای تفکر نفس ناپاک دنیوی بهسوی روشنایی علم و حکمت الهی و حیات پاکیزه و متعالی برای همه مؤمنان رهپوی راستین راه خدا وجود دارد. (16)
پیامبر اکرم (ص) فرمود: هركس به دنيا زهد ورزد و آرزوی دنياییاش را كوتاهكند، خداوند او را بدون نیاز به مدرسه رفتن، علم آموزد و هدايتش فرمايد (17). و امام صادق (ع) فرمود: هركه از دنیاطلبی بپرهیزد، خداوند حکمت را در دل او جای دهد و زبانش را به آن گویا سازد (18). این نوع کسب معرفت را معرفت حضوری نامند. اعتبار اولیه و راهنمای آن در دل رهپوی راه خدا، پرتوی از نور امام حق است. (19)
3- عدم توجه کافی به اهمیت نقش معرفت حضوری در نظام معرفتشناختی دینی
بسیاری از دینباوران ما به اهمیت معرفت حضوری در نظام معرفتشناختی دینی توجه کافی نداشتهاند. تجربههای نزدیک به مرگ نیز به دلیل حذف موقت نفس طغیانگر دنیوی که مانع اصلی ارتباط معنوی مؤثر با خداوند است، نوعی معرفت حضوری در سطوح مقدماتی با توانایی انتخاب و خلاقیت محدودند (20). مسلماً سطح تجربههای نزدیک به مرگ بسیار پایینتر از سطح تجربه وحیانی انبیا و معرفت حضوری اولیاست. و دیدار برخی افراد عادی در عالَم برزخ با اولیای الهی به معنی همجواری و همنشینی با آنان نیست. (21)
البته این مطلب درست استکه خبرهای عالَم غیب که غیر از طریق انبیا و اولیا به مردم میرسند، قابل اطمینان نیستند. این خبرها باید توسط راهنمایان الهی راستین مورد ارزیابی قرار گیرند. تنها کسانی که با اهتمام به پرهیزکاری و عملکرد رحمانی توانایی تشخیص حق و باطل را یافتهاند میتوانند سره و ناسره را به طور کامل از هم جدا کنند. در واقع، نگرانی درباره عرضه گسترده انواع غذاهای معنوی ناخالص از جمله توسط رسانه ملی ما کاملاً بجاست(22). اما ارائه مناسب و کارشناسیشده تجربههای نزدیک به مرگ میتواند بسیار ارزشمند باشد.
4- تعریف غیردقیق گردنه رهپویی معنوی و انسانیت
پوستههای علوم دینی از جنس عالَم پاییناند و تنها به عنوان نشانی و راهنمای عمل برای رهپویی دل به سوی عوالم بالاتر مفیدند. بسیاری افراد در تلاش برای جمعآوری این پوستهها، لوح دل خود را سیاهتر میکنند. آنان بدینسان از ورود به دریای بیکران باطن قرآن کریم و بهرهمندی از گنج حقیقی خِرد الهی بازمیمانند (سوره مبارکه جمعه 5).
منتقد محترم، در تعریف گردنه رهپویی معنوی مورد اشاره در سوره مبارکه بلد، کمتر به آزادسازی دل از بردگی باطنی دنیا (رهایی از بارکشی پوستههای علوم دینی و دنیایی با تخلیه دل)، و بیشتر بر تحصیل فلسفه و تسلط به پوستههای علوم دینی نظر داشتهاند. بر طبق سوره بلد، گذر از این گردنه با خویشتنداری و عملکرد رحمانی میسر است نه با تحصیل علوم ظاهری. اسلام دین آدمسازی است نه پروفسورسازی با سیرتهای دیوگونه.
اگر انسانیت را حفظ دل با خویشتنداری و عملکرد رحمانی (شامل ایمان، پاکدامنی، صداقت، درستکاری، اخلاص، انصاف، اعتدال، ادب، حیا، عفو، احسان، شکیبایی، توکل، …) تعریف کنیم، همان اساس شریعت و مبنای وجاهت احکام الهیست. اما آنچه دنیای غرب به عنوان انسانیت معرفی میکند، نه مهارکردن نفس طغیانگر و احیای هویت الهی، بلکه بردگی مهربانانه نفس دنیویست.
نه تحصیل علوم ظاهری و نه حضور فیزیکی در عرصه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی معیاری برای سنجش رشد معنوی نیست. مهم این است که قلب معنوی در خدمت به جبهه حق قرار داشته یا جبهه باطل؟ و به چه میزان؟ انسان رشدیافته میتواند فاعل بدون حرکت ظاهری با بازدهی بسیار بالا در جبهه حق باشد. از طرفی، گزارشهای بسیار ارزشمند برخی تجربهگران (از جمله در 11 اردیبهشت 99 و قسمت 29 فصل سوم) هشدارهای دیگری برای دلهای غافلند بر اینکه ممکن است مواردی از عدم رعایت حقوق دیگران و یا تمایل به خودنمایی موجب شود که موالیان ما برای فعالیتهای ظاهری فراوان در خدمت به جبهه حق هیچ ارزشی قائل نشوند.
همچنین، اگر گفتهاند از شما درباره اصول دین و نعمتهای مهم میپرسند، برای توجهدادن به اهمیت آنها بوده است. علاوه بر ثبت دقیق همه نیات و اعمال، وضعیت قلب معنوی هر فرد، پرونده بسیار واضحی درباره برآیند همه نیات و اعمال اوست.
5- نکاتی درباره معنویتهای تقلیلیافته و دین حداقلی
در مقاله ”نگاهی به شاخصهای اصلی دین راستین خدا“ اشارهکردیم که در برخی رویکردهای معنوی و عرفانی، معنویت را مقولهای جدا از دین درنظرگرفتهاند. یکی از دلایل گرایش به معنویتهای تقلیلیافته، رواج تعاریف عوامانه و نادرست از دین بودهاست.
برخی ناآشنایان با دین راستین خدا، دین را بهعنوان مجموعهای از احکام و مناسک خاص تاریخی و متعلق به فرهنگهای بسته و ناپویا تلقیکردهاند. اینانکه تا حدی به ناهنجاریهای ناشی از فرهنگ مادهگرای غرب پیبرده و نتوانستهاند ارزش اندیشههای معنوی و عرفانی را در بهبود زندگی بشر نادیده بگیرند، در گریز از مشکلات ناشی از رواج دیدگاههای واپسگرایانه و ضدبشری بهنام دین خدا، مبنای وحیانی و معانی والای بسیاری از آیات قرآنکریم را انکارکرده و حتی از اشاره به پیوند اندیشههای عرفانی مولوی و حافظ با حقایق قرآنکریم خودداری ورزیدهاند. آنان توجه نداشتهاند که همه آیات قرآنی و همه احکام و فرایض ظاهری دین اسلام معانی باطنی والایی دارند. گرچه برخی از احکام حقوقی و کیفری ظاهری آن موقتی و مربوط به شرایط اجتماعی اعصار گذشتهاند.
رویکردهای معنوی با اهداف و روشهای تقلیلیافته را میتوان به دو دسته کلی تقسیمبندیکرد:
– معتقد و ملتزم به پرهیزکاری و مهرورزی و انفاق برطبق وسع معرفتی برای رشد معنوی … (رویکردهای معنوی وین دایر و اکهارت تُله در این زمرهاند.)
– مدعی نوعی معنویت یا شبه عرفان با عوامفریبی و درآمیختن حق و باطل، با وعدهی سعادت بدون التزام عملی به پرهیزکاری و انفاق. (همه رویکردهای معنوی و شبه عرفانیِ بهشدت آمیخته با دنیاطلبی، از جمله رویکردهای برخی طرفداران نظریه قانون جذب و برخی همراهان ظاهری انقلاب اسلامی، در این زمرهاند.)
نظامهای ظالم و فاسد دنیا بههمه رویکردهای معنوی تقلیلیافته و دینهای حداقلی و همه رویکردهای دینی انحرافی و افراطی (از جمله رویکردهای تکفیری)، بهعنوان دامهای فریب فرهنگی و ابزارهای مداخلات سیاسی و نظامی نگریستهاند. البته رویکردهای معنوی تقلیلیافته دسته دوم و نیز رویکردهای دینی انحرافی در تحمیق فرهنگی و سرکوب سیاسی ملتها نقش مؤثرتری داشتهاند.
همانطورکه منتقد محترم اشارهکردهاند، بسیاری از برنامههای رسانه ملی ما مروج دین حداقلی بودهاند. اما مزیتها و نقاط قوت برنامه ”زندگی پس از زندگی“ بسیار بیش از ضعفهایی است که میتوانند زمینهساز ترویج دین حداقلی شوند.
برخی ضعفهای برنامه زندگی پس از زندگی
1- معرفی ناکافی و نارسای موضوع برنامه
از مهمترین ضعفهای برنامه ”زندگی پس از زندگی“، همچون بسیاری از برنامههای رسانه ملی ما، معرفی ناکافی و نارسای موضوع برنامه و مفاهیم مورد استفاده در آن و نیز فقدان بخش نقد کارشناسانه برنامه است. بسیاری از توضیحات کارشناسان برنامه، مفید و مؤثر است اما کافی نیست.
شفافسازی دیدگاههای مختلف درباره موضوع مهم تجربههای نزدیک به مرگ و توضیحات کارشناسانهی بیشتر و دقیقتر درباره هر تجربه، میتواند کیفیت برنامه را افزایش دهد و از برداشتهای نادرست پیشگیری کند.
بخش نقد کارشناسانه را باید به عنوان یکی از بخشهای ضروری این برنامه معرفی و تأسیس کنند. باید چنان سنتی را در این زمینه پایهگذاری کنند که فریبکاران نتوانند بازاری برای عرضه تجربههای ساختگی به پا نمایند.
این برنامهی مهم و حساس باید دلایل واقعیبودن تجربههای نزدیک به مرگ را کاملتر و روشنتر بیان کند. و در جمعبندی نهایی در توافق با آموزههای قرآن و حدیث، قاطعانه بگوید که ماهیت تجربه نزدیک به مرگ، تفاوتی با تجربه مرگ قطعی ندارد، جز اینکه تنها شمهای از آن است و اینکه در برخی موارد برطبق مشیت و مصلحت الهی بازگشت به زندگی دنیوی میتواند رخ دهد.
2- عدم روشنگری کافی درباره کیفیات متفاوت تجربههای نزدیک به مرگ
نکته مهم دیگر در بهبود کیفیت این برنامه، لزوم بیان این واقعیت استکه گزارشهای مربوط به کیفیات برتر عالَم برزخ (تقریباً در همه تجربههای نزدیک به مرگ)، مربوط به درجات بالای آن نیست. از گزارشهای برخی تجربهگران (ازجمله گزارش 2 خرداد 99) میتوان دریافتکه با مداومت بر عملکرد رحمانی و مراقبت بیشتر بر نیات و اعمال خود در زندگی دنیوی طبق رهنمودهای الهی، امکان نیل به حیات آخرتی با کیفیات و تواناییهای روحی بسیار بالاتری وجود دارد.
در هر قسمت برنامه باید بهروشنی توضیح دهند که اولاً بسیاری از آنچه تاکنون بهنام دین معرفیشده، منطبق با دین راستین خدا نبوده و با ناراستیها و ناخالصیهایی درآمیخته است. ثانیاً آداب ظاهری دین (مانند نماز و روزه) تمرینی برای ورود به باطن آنهاست و بدون التزام به پرهیزکاری و عملکرد رحمانی هیچ ارزشی ندارند. و ثالثاً گزارشهاییکه از وضعیتهای برزخی نسبتاً خوب برای افراد عادی نهچندان باتقوا حکایت دارند، حتی بدون حذف بخشهای ناخوشایند، بیانگر نمی از دریای بیکران فضل و رحمت الهیاند که بهره شایان از آن تنها برای اهل تقواست. اینان دریافتهاند که برای رهپویی معنوی صحیح در راه خدا تا نائلشدن به درجات عالی هستی، به راهنمای الهی راستین نیاز دارند.
از گزارش برخی تجربهگران (ازجمله گزارش 6 اردیبهشت 1400) میتوان دریافتکه رهپویی معنوی راه خدا در گمنامی و دور از شهرتطلبی بهمراتب پربهرهتر است. در واقع، هرچه درگیریهای دنیایی و مسؤولیتهای اجتماعی انسان سنگینتر باشد، رسیدن به تمرکز لازم برای برقراری ارتباط معنوی بهتر با مبدأ هستی دشوارتر خواهد بود. این نکتهی مهم کمتر مورد توجه قرار گرفتهاست.(23)
در مورد برخیگزارشها لازماست کارشناسان برنامه توضیح دهند که ارزیابی عملکرد زندگی دنیوی فرد تجربهگر، به سطح معرفت او نیز بستگیدارد. چه بسا رفتار معینی را بر یک فرد بپسندند و بر دیگری ناپسند بشمرند. بهعنوان مثال، در مرور زندگی (گزارش 15 اردیبهشت 1400)، بخشی از عملکرد یک تجربهگر در ورود به یک نزاع برای دفاع از فردیکه مورد تهاجم قرارگرفته را مثبت، و مضروبکردن مهاجمان توسط او را منفی و ناپسند ارزیابیکردهاند. مسلماً برای افراد نسبتاً رشدیافتهایکه مرحله حج باطنی را زیر نظر راهنمایان الهی راستین میگذرانند، ورود به هرگونه نزاع و جدال، ناپسند و حرام است (لاجدالَ فِیالحج).
3- برخی مواضع نادرست و توصیههای نامناسب تهیهکننده و مجری محترم برنامه
طبق بیانات حجت الاسلام صبوحی، تهیهکننده و مجری محترم برنامه ”زندگی پس از زندگی“ در خرداد 1400 در گفتگویی با طلاب حوزه علمیه مشکات اظهار داشته است که برنامه ما از تجربه میگوید و مطالب آن در زمره بحثهای علمی و دانشگاهیست نه بحثهای حوزوی.
اما در واقع، تنها بخشی از وظایف پژوهشی این برنامه، از جمله بررسی صحت برخی اظهارات تجربهگران مرگ موقت درباره وقایع پیرامونی، میتواند در حیطه موضوعات علمی باشد. و بخش عمده تجربههای مرگ موقت، از جمله کیفیت این تجربهها و تواناییهای روح در بیرون از بدن دنیوی، در حیطه علوم تجربی نیست. در این زمینه حتی یاریگرفتن از فلسفه نیز ممکن است گمراهکننده باشد.
نمونهای از توصیههای نامناسب نیز، توصیه درباره نحوه مواجهه با مصائب یا مرگ عزیزان در زندگی دنیوی است که در گزارش 2 اردیبهشت 1400 آمده است. بخشی از این توصیه مبنی بر عدم مطلوبیت فغان و زاری برای عزیز از دسترفته، مفید است. اما راهنمای هشیار نباید برای تسکین روحی افراد مصیبتدیده (از جمله همسر خانم مهری)، آنان را به جستجوی شادمانی کاذب در زندگی دنیوی ترغیب نماید. توصیه برای ازدواج مجدد در بسیاری موارد توصیه مناسبی نیست. مسلماً سرگرمشدن به زندگی دنیوی و پناهبردن به انواع خوشیهای کاذب و گریز از پیمودن مسیر صحیح بازگشت پربهره به حیات طیبه الهی، بر مشکلات میافزاید.
بیشک خداوند متعال از هر نعمتی که محروم سازد، برای این است که شرایط بهتری برای بیداری دل فراهم کند و نعمت بالاتری عطا فرماید. نه وجد و شعف در دستیابی به نعمتهای دنیوی، آنگونه که در آگهیهای بازرگانی و برخی دیگر از برنامههای رسانه ملی مشاهده میشود و حرص و طمع دنیوی را برمیانگیزد، پسندیده است و نه غصهخوردن برای از دسترفتن نعمتهای دنیوی.
4- برخی توضیحات غیردقیق کارشناسی در خلال گزارشهای برنامه
نمونهای از اینگونه توضیحات، در توصیف نحوه فعالیت روح در بدن دنیوی است که در گزارش 12 اردیبهشت 99 آمده است. جناب حجتالاسلام خسروپناه در این توضیحات بیانکردهاند که وقتی روح در بدن دنیوی میخواهد کاری انجام دهد، نیاز به ابزار مادی یعنی نیاز به ابزار جسمی و بدنی دارد. در واقع، کار روح در بدن دنیوی را محدود به فعالیتهای بدنی معرفیکردهاند. توضیح دقیقتر این است که اولاً انسانها صرفاً با نیت و اراده میتوانند تأثیرات مثبت یا منفی در عالَم داشته باشند. ثانیاً انسانهای رشدیافته میتوانند صرفاً با نیت و ارادهای که در انطباق با اراده خداوند قرارگرفته است، در فضای باطنی جانشین خداوند و قائم به قسط شوند و امور عالَم پایین را ادارهکنند.
کارشناس محترم برنامه همچنین تعریف غیردقیقی از نفس انسان ارائهداده و تفکیکی میان نفس کاذب دنیوی و نفس زکیه قائل نشدهاند.
دیگر کارشناس محترم برنامه، جناب حجتالاسلام محمدی شاهرودی نیز در برنامه 28 فروردین 1400 توضیحات غیردقیقی درباره حفظ قرآن یا حامل قرآن بودن و قرآنیبودن ارائهدادهاند. ایشان بهدرستی بیان میدارند که درجه انسانیت انسان (یعنی درجه رشد معنوی و برخورداری از مراتب بهشتی) بهمیزان قرآنیبودن او بستگی دارد. و عمل به قرآن را نیز از لوازم قرآنیشدن برمیشمرند. اما دقیقاً توضیح نمیدهند که اگر قرآنخوانی ظاهری توأم با عمل به قرآن نباشد، نه تنها موجب رشد معنوی و ورود به باطن و مغز قرآن نمیشود، بلکه به علت تداومبخشیدن به پوستهخواری روح و مستی زیانبار ناشی از آن، بر مشکلات رشد معنوی واقعی میافزاید.(24)
ایشان به درستی به مفیدبودن دعای نیمهشب اشارهکردهاند. اگرچه دعا در نیمهشب ظاهری میتواند بسیار مفید باشد، اما بسیاری از انسانها تقریباً تمامی دوران زندگی دنیوی خود را در شب باطنی سپری میکنند. مسلماً یاد خدا و پاسخ مناسب به هر آزمون الهی در هر لحظهی این زندگی میتواند راهگشا باشد.
ایشان به رهایی از جهنم اشارهکرده و اظهار داشتهاند که ”با یک استغفار، با یک توبه، انسان از زمین به آسمان میرود.“
اما در واقع، رهایی از جهنم فرایندی تدریجی است. و استغفار و توبه میتواند راه رستگاری و رشد معنوی را باز کند. بازشدن راه رشد معنوی هنوز بهمعنی رشدیافتگی و عروج به آسمان دل نیست.(25)
5- عدم روشنگری کافی درباره برخی نکات مهم دیگر در گزارشهای مهمانان برنامه
از دیگر نکات مهم در بهبود کیفیت این برنامه، لزوم توجه و دقت نظر بیشتر بر آن نوع نیتها و رفتارهایی در زندگی دنیوی است که موجب جهشهایی در بهبود وضعیت روحی فرد میشود. و گاهی همراه با آن، شفای موضعی یا کلی جسمی نیز بدون معالجات پزشکی و بنا به مصلحت الهی رخ میدهد.
نمونهای از اینگونه وقایع، برطرفشدن گرفتگی رگهای قلب خانم مهری (در گزارش 2 اردیبهشت 1400) است که در حالت نیازمندی شدید مالی، با بخشیدن هزینه معالجه خود به بیمارِ به شدت نیازمند دیگری رخ میدهد. مسلماً امکان شفای جسمی کامل ایشان نیز (مانند بسیاری موارد دیگر) وجود داشته اما مقتضیات تطهیر قلب معنوی و نیل به جایگاه اخروی بالاتر، در مورد ایشان با تداوم نارسایی کلیوی و تنگدستی امکانپذیر بوده است.
خداوند متعال همواره بهترین شرایط را برای بهبود جایگاه اخروی هر فردی که در او نشانی از خود مییابد فراهم میسازد. تداوم بیماری و تنگدستی نیز از مصادیق رحمت الهی هم برای تنبه و هم برای پاکسازی روح از آثار گناهان است. چنانکه شکستن ظرف مجنون توسط لیلی نشانه محبت او بوده است. در مواردی که آهنگ بهبود وضعیت قلب معنوی پایینتر از حد معینی است، بهترین گزینه، جلوگیری از ایجاد شرایط افزایش گناه، و در صورت امکان، فشار مناسب برای پاکسازی دل خواهد بود که از اختیارات اولیای خداست.
گاهی نیز ظرفیت یک قلب معنویِ تحت سلطه روح کاذب دنیوی، بسیار بالاست. و شبیه آنچه برای زلیخا در سریال یوسف پیامبر رخ داد، پس از طی دوره پرفشار و نسبتاً طولانیِ تخلیه و پاکسازی قلب معنوی از طریق تغییر وضعیت زندگی دنیوی و زایلشدن قدرت و زیبایی ظاهری، شرایط رشد معنوی در سطوح عالی و جبران خسارات قبلی فراهم میشود. جوان و زیبا شدن ظاهری در اینجا نشانهای از سالم و زیبا شدن باطنی بوده است.
نتیجه
دلایل بسیار روشنی بر واقعیبودن تجربههای نزدیک به مرگ یا مرگ موقت وجود دارد. گزارشهای این تجربهها در صورت اعتبارسنجی دقیقتر با قرآن و احادیث توسط کارشناسان و ارائه توضیحات دقیق و کافی، میتواند برای مردم مفیدتر باشد و توجه به هشدارها و رهنمودهای الهی را افزایش دهد. از شباهتهای بسیاری از تجربههای مرگ موقت با تجربههای مراحل پیشرفته و پایدار موت اختیاری در رهپویی معنوی راه خدا، تجربهی هشیاری و امکاناتی فراتر از هشیاری و امکانات زندگی دنیوی است. البته سطح هشیاری و امکانات روح در تجربههای مرگ موقت، غالباً بسیار نازلتر از تجربههای عالی، ناب و پایدار مخصوص اولیاست. برای رهپویان راه خدا، مرور عملکرد به طور لحظهای، روزانه یا هفتگی به یاری نور الهی دل رخ میدهد و موجب اصلاح دائمی عملکرد و تجربهی مداوم مراتب بالاتری از حیات (حیاتی پس از حیات) میشود.
تهیه برنامه ”زندگی پس از زندگی“ از الطاف و عنایات خاص خداوند بوده است. زحمات تهیهکننده و دیگر دستاندرکاران این برنامه بسیار قابل تقدیر است. امید است همه مردم و همه مسؤولان جامعه ما به مطالب این برنامه توجه کافی داشته باشند و به بازنگری و اصلاح دائمی عملکرد خود اهتمام بیشتری ورزند.
منابع و توضیحات
1- (Green, C., Out-of-the-body Experiences, London: Hamish Hamilton, 1968)
2- سوره مبارکه انعام 32، توبه 38، عنکبوت 64، حدید 20، الرحمن 26 و 27، اعلی 19-16، طه 131، قصص 60، شوری 36، جمعه 11، آل عمران 14، 15، 185، 196 و 197، …
3- سوره مبارکه الرحمن 26 و 27.
4- سوره مبارکه جن 28-26. بر طبق روایات معتبر، آیه 61 سوره مبارکه آل عمران، علی (ع) را به منزله نفس و جان پیامبر اکرم (ص) معرفی کردهاست. پیامبر (ص) خطاب به علی (ع) فرمود: ”ای علی! تو میشنوی آنچه را که من میشنوم. و میبینی آنچه را که من میبینم. جز آنکه پیامبر نیستی. ولی وزیر و یاور من هستی و در راه نیک گام برمیداری“ (نهج البلاغه، خطبه 192). آیات تطهیر (احزاب 33)، ولایت (مائده 55)، تبلیغ (مائده 67)، اولیالامر (نساء 59)، و احادیث منزلت، غدیر و ثقلین، گواهانی دیگرند.
5- بهرهمندی از معرفت حضوری و کسب علم بدون تعلم
مؤمنان راستین بهرهای از گنج بیپایان علم الهی را در فرایند رهپویی معنوی راه خدا با مداومت بر مراقبه و جهاد باطنی و تطهیر بیش از پیش دل مییابند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: هركس به دنيا زهد ورزد و آرزوی دنياییاش را كوتاه كند، خداوند او را بدون نیاز به درسآموزی از دیگران، علم آموزد و هدايتش فرمايد (حلیة الاولیاء، ج 8، ص 135). و امام صادق (ع) فرمود: هركه از دنیاطلبی بپرهیزد، خداوند حکمت را در دل او جای دهد و زبانش را به آن گویا سازد (الکافی، ج2، ص128).
جناب حاج محمد اسماعیل دولابی (1381-1282ش) نمونه نسبتاً شناختهشدهای از راهنمایان الهی بودهاند که توفیق بهرهمندی از معرفت حضوری و کسب علم بدون تعلم یافتند. در یکی از جلسات عمومی این عالم ربانی، یکی از حاضران سؤالکرد: آقا! این حرفهایی که میزنید، الهام است، وحی است، غیب میگویید، چیست؟ ایشان فرمود: من غیب نمیگویم، شما غیب میگویید! من آنچه را میبینم میگویم، شما ندیده حرف میزنید. شما برزخ ندیده حرف میزنید، مرگ ندیدهاید، موت و علی علیهالسلام ندیدهاید و حرفش را میزنید. (سیّد عباس موسوی مطلق، عطش حضور، ص 167-151)
6- انعام 122، فتح 4 و 26، …
7- خداوند گاهی توسط رویدادهایی مانند تصادف، زمینخوردن، بیماری و … به بندهاش تذکر میدهد. و گاهی با کاهش مؤثر سطح انرژی حیاتی الهی. و اگر بنده علت را درنیافت، میتواند از زبان راهنمایان الهی دریابد. در مورد اخیر به عنوان نمونه، خاطرات آیتالله حسنزاده آملی درباره آیتالله الهی را ببینید.
8- رفتارهایی مانند خویشتنداری، انصاف، گذشت و انفاق و اطعام بیمنت و بدون خودنمایی (هرچند در موارد معدود)، موجب افزایش امدادهای غیبی به طرق مختلف از جمله هدایتها و گشایشهای مهم میشوند. توجه کافی و دقیق به نشانههای هدایت، زمینه هدایتها و گشایشهای بعدی را فراهم میکند.
9- محمد حسین رُخشاد، ”در محضر حضرت آیتالله بهجت“، کتاب اول، 1386، ص14.
10- نهج البلاغه، خطبه 203، توصیه مردم به دور کردن دل از دنیا و رغبت به حیات متعالی آخرتی.
11- جِرم دل
جِرم دل، ناخالصیهای باطنی ناشی از دونخواهی و دونپرستی و تعامل نامناسب با دنیا و اهل دنیاست که بر دل مینشیند و انباشته میشود. این ناخالصیها که ارتباط مؤثر با خداوند و رهپویی دل را دشوار میسازد، با ابزارهای فیزیکی قابل اندازهگیری نیست.
12- معنای دیگری از مرگ
چنانکه اشارهکردیم، در آموزههای وحیانی معنای دیگری نیز از مرگ وجود دارد و آن، مُردن نفس کاذب دنیوی حتی بدون مرگ بدن دنیویست. این نوع مرگ که موت اختیاری نامیده میشود، بهتدریج با مهار و مدیریت تمایلات نفس کاذب دنیوی رخ میدهد. بسیاری از دینباوران نمیدانند که موت اختیاری راه ورود به مراتب عالیتر زندگی است. نظام فرهنگی و آموزشی جامعه ما نتوانسته است آنان را به نگرش درستی درباره زندگی دنیایی و آخرتی برساند تا مرگ را رویدادی نامطلوب نپندارند. برخی گزارشهای تجارب مرگ موقت از جمله گزارش 28 فروردین 1400 به این نکته اشاره داشتهاند. تجربهگر مهمان برنامه 13 اردیبهشت 1400 میگوید: ”ما جوانها خیلی از خدا دور شدهایم چون خدا را خوب به ما نشناساندهاند.“
13- مائده 105، انعام 60، توبه 94 و 105، نور 64، زمر 7، جمعه 8، …
14- بقره 256 و 257، انفال 29، حجرات 13، واقعه 79-77، جمعه 2، … روایت عنوان بصری از امام صادق (ع) و بسیاری روایات دیگر. همچنین، از بسیاری آیات (از جمله احزاب 33، شوری 52، ضحی 8-6، شرح 4-1 و …) میتوان دریافت که انبیا و اولیا نیز مراحل رشد معنوی را طی کردهاند. حدیث ”لَو کُشِفَ الغِطاء …“ و احادیث ”اِنَّکَ تَسْمَعُ ما اَسْمَعَ وَ تَری ما اَری …“ و ”معرفت به نورانیت“، مربوط به مراحل مختلف رشد معنوی امیر مؤمنان (ع) در این عالَم بودهاند.
15- کهف 82-65.
16- بقره 257-255، مائده 15 و 16، انفال 29، ابراهیم 1 و 5، نحل 97، احزاب 43-41، حدید 9، … (در زیارت عاشورا، مؤمنان از خداوند میخواهند که آنان را نیز به مقام پسندیده اولیای الهی برساند.)
17- حلیة الاولیاء، ج 8، ص 135.
18- الکافی، ج2، ص128.
19- چرخه اصلاح نگرش و عملکرد و افزایش مایه معرفتی و هشیاری دل
اصلاح نگرش و عملکرد طبق رهنمودهای الهی، مایه معرفتی و هشیاری دل را افزایش میدهد. افزایش مایه معرفتی به نوبه خود به اصلاح بیشتر عملکرد یاری میرساند و این چرخه ادامه مییابد.
20- بخشی از تجربههای عالَم فرادنیا، مانند اِشراف نسبی به وقایع پیرامون و افزایش توانایی بینایی و شنوایی، تقریباً عمومیست. و بخش دیگر، ادراکات ویژه و اختصاصی و توانایی انتخاب و خلاقیت محدود است که به سطح معرفت و نوع ملکات روح بستگی دارد. در برخی گزارشها به امکان تغییر مقدرات اشاره کردهاند. در واقع، در عالَم امر برای هر فردی که مراحل زندگی دنیوی را میگذراند، بر اساس مجموع شرایط گذشته و حال او، تعداد زیادی مقدرات محتمل و مسیرهای متفاوت تحول روحی را به صورت برخط پیشبینی و طراحی میکنند. هر فرد در بازههای زمانی چند روزه تا چند ماهه با بستهای از پاسخهای مثبت یا منفی در آزمونهای الهی، یکی از مسیرهای محتمل با مقدرات معین را در پیش میگیرد.
21- در دیدار برخی تجربهگران عالَم برزخ با اولیای الهی، سطح دیدار و سیمای ظاهری اولیا به سطح معرفت و نوع ملکات روح بستگی دارد. و اگر مثلاً حضرت ابوالفضل را بیدست یا امام حسین (ع) را بیسر دیدهاند، این نوع ادراک غیرحقیقی و موقت در دایره مصلحت میگنجد. اما هیچ گزارش معتبری در تأیید باورهای غیرحقیقی مانند پسر خدا بودن حضرت عیسی (ع) وجود ندارد.
22- بسیاری از تولیدات فرهنگی ناخالص در جامعه ما ریشه در دیدگاههای دینی ظاهرگرا و سطحینگر و به شدت آمیخته با دنیاگراییِ بسیاری از همراهان ظاهری انقلاب اسلامی و عدم ظرفیت کافی آنان برای اصلاح ساختارهای مولد تبعیض و فساد دارند. حداقل در سه دهه اخیر، بخش بزرگی از بدنه مدیریتی کشور با اعتقاد به وجاهت ثروتاندوزی خصوصی و توسعهطلبی دنیوی، عرضهکننده یکی از بدترین انواع التقاط دینی و دین حداقلی بودهاست.
23- از لوازم نجات در آخرالزمان
امیر مؤمنان امام علی (ع) در خطبه 103 نهج البلاغه میفرماید: ”در آخرالزمان فقط مؤمنانی نجات مییابند که گمنام زندگی میکنند.“ این نجات به معنی رهایی کامل دل از سلطه نفس دنیوی، گشایش راه معرفت حضوری و بهرهمندی از حیات و خِرد عالی الهی است. از معانی آخرالزمان، شرایطی برای سرزمین دل مؤمن است که مقدمات ظهور نور امام زمان در آن فراهم است. این شرایط را میتوان به فراهمبودن مقدمات پیروزی انقلاب اجتماعی در سرزمین ظاهری تشبیه کرد. و نجات واقعی، نه تنها پیروزی انقلاب، بلکه تحقق اهداف آن است.
البته توصیه به زندگی در گمنامی، به معنی وانهادن وظایف اجتماعی نیست. بلکه دوری از شهرتطلبی برای تسهیل در فعالشدن قابلیتهای الهی دل و توانایی انجام وظایف الهی در سطوح عالیتر، پربازدهتر و مخفیتر است. بسیاری از مردم، فعالیت مفید را محدود به خیررسانی ظاهری (مالی، علمی، فنی، هنری و …) میپندارند. اما با فعالشدن قابلیتهای الهی دل، خیررسانی باطنی در سطح بسیار کلان و با کیفیت بسیار فراتر از خیررسانی ظاهری امکانپذیر است. مقدمات این امر از طریق انجام شایسته و خداپسندانهی همان وظایف زندگی دنیایی (از جمله در خانواده و کسب و کار) فراهم میشود. عرصهی کسب فیض مخفی رهپوی راه خدا و بهرهمندی از فضل الهی، علاوه بر محضر راهنمایان الهی (که باطن نماز جمعه است)، صحنههای گوناگون زندگی یعنی میدانهای عمل است (سوره مبارکه جمعه 9 و 10).
24- ارزش قرآنخوانی
هر نوع قرآنخوانی موجب تعالی روحی نمیشود. در تاریخ اسلام شواهد بسیاری بر این سنت الهی وجود دارد. قرآنخوانی مفید و مؤثر به معنی درک تدریجی حقایق قرآن کریم با مداومت بر عملکرد خویشتندارانه و رحمانی برای جلب رضایت خداوند و تقرب به اوست. در واقع، در فرایند تلاش برای عمل به رهنمودهای الهی و اصلاح نگرش و رفتار و تزکیه نفس است که باطن قرآن را به دل مؤمن میخوانند (جمعه 2، قیامت 19-17، اعلی 6، …). و بهرهمندی از باطن قرآن است که انسان را حفظ میکند. اما در جامعه ما مهارت در حفظ و روخوانی قرآن بیشتر مورد تشویق و تحسین قرار گرفته است.
از نظر تجربهگر مهمان برنامه 28 فروردین 1400 نیز تکمیل حفظ ظاهر قرآن ارزشمندتر از همراهی با راهنمای راستین باطنی (که بر او جلوهگر شده بود) تلقی میشده است. البته او تمایل داشته که شانه به شانه راهنمای خود حرکت کند اما در واقع، به علت رشد روحی ناکافی (بهرهمندی ناکافی از باطن قرآن) توانایی کاهش فاصله با او را نداشته است. به او اجازه و فرصت دادهاند که به زندگی دنیوی بازگردد و برای رشد معنوی خود تلاش کند. برداشت و پیام خود او درباره برآیند این تجربه نزدیک به مرگ، بسیار محدود و ناقص است. او تجربه باطنی کافی ندارد که بگوید از تمام لحظات زندگی باید برای مهار و محو نفس کاذب دنیوی و بازیابی و رشد شخصیت حقیقی الهی دل استفاده کرد.
تجربهگر دیگری که مهمان برنامه 23 اردیبهشت 99 و قاری قرآن بود نیز توانست شمهای از زیبایی راهنمای راستین خود را ببیند. اما راهنمای او نیز (در این مورد با پشت دست) فرمان الهی برای بازگشت او به زندگی دنیوی را جاری کرد. جنبه مهمتر این بازگشتها و فرصتهای دوباره، لطف و عنایت الهی برای کمک به اصلاح نگرش و رفتار مؤمنان رهجوی راه خدا بودهاست.
اینکه فرمودهاند خواندن یک آیه قرآن در ماه مبارک رمضان ثواب ختم قرآن دارد، مربوط به دریافتی از باطن قرآن در رمضان و روزهداری باطنی است. چنین دریافتی راه را برای درک باطن همه قرآن میگشاید. در واقع، پاداش روزهداری باطنی، خود خداوند یعنی بهرهمندی از هستی و خِرد عالی الهی است.
25- جهنم نامی برای مراتب پایین و ناامن حیات و شرایط روحی ناگوار ناشی از ارتکاب گناه
روح انسان در زندگی دنیوی در اثر غفلت و ارتکاب گناه با جذب ناخالصیهای دنیوی به تدریج در چاه انرژی منفی فرو میرود و در شرایط ناگوار دوزخی قرار میگیرد. در چنین شرایطی، سطح انرژی حیاتی الهی انسان بسیار پایین است، قلب معنوی او از حفاظت کافی برخوردار نیست و قابلیتهای الهی روح در معرض تباهی قرار میگیرد. با استغفار و توبه از گناهانی که مورد شناسایی قرار میگیرند، سطح انرژی حیاتی الهی به تدریج افزایش مییابد و خسارات به تدریج ترمیم میشوند.
رهایی پایدار از چاه انرژی منفی مستلزم شناسایی و ترک بخش اعظم گناهان (از جمله حُب دنیا و توسعهطلبی دنیوی، دروغگویی و فریبکاری، بخلورزی، تکبر، خودنمایی، خشونت، قتل عمد، خودکشی، اهانت، غیبت، تهمت، هرگونه تعدی به حقوق دیگران، ایجاد اختلال در نظام اقتصادی جامعه و انحراف در دین و اخلاق مردم، اسراف، پذیرفتن مسئولیت بدون شایستگی کافی، اتلاف منابع انسانی و اقتصادی جامعه و …) است. افرادی که به اصلاح نگرش و عملکرد خود نپرداخته باشند، در عالَم برزخ عذابهای شدیدتری از جمله عذاب بسیار دردناک شرمندگی و حسرت را خواهند چشید.
از جمله نکاتی که از دعای شریف جوشن کبیر میتوان دریافت، اهمیت حفاظت قلب معنوی و قابلیتهای الهی روح و ضرورت مداومت بر ذکر قلبی و اصلاح نگرش و رفتار برای احیا و رستاخیز شخصیت الهی دل و رهایی کامل و پایدار از مراتب و حالتهای دوزخی است.
برخی مطالب مرتبط
نکاتی درباره برخی حقایق هستی و اهداف زندگی (1)
نگاهی به شاخصهای اصلی دین راستین خدا … (1)
اسلام راستین – اسلامشناسی به زبان ساده (1)
نکاتی درباره رهپویی دل و مشی معنوی صحیح (1)
نکاتی درباره نظامسازی اجتماعی مبتنی بر ارزشهای دینی (1)
خورشید حقیقی – شرحی بر شعر پیامبر خِرد و عشق (1)
شرحی بر شعر سوز و ساز رمضان (1)
شرحی بر شعر راز حج – حج دل (1)
پرسش و پاسخ درباره برخورد محترمانه
گزیدهای از طوبای محبت – بسم الله
بررسی انحراف از اسلام راستین – اسلامشناسی به زبان ساده (2)
ضرورت اصلاحات فرهنگی و اقتصادی – اسلامشناسی به زبان ساده (3)
رسانه ملی و گسترش نفوذ دنیاگرایی – اسلامشناسی به زبان ساده (4)
اسلام و قدرت – اسلامشناسی به زبان ساده (5)
پرسش و پاسخ درباره عدالت الهی و امام زمان (عج)
پرسش و پاسخ درباره آمرزش گناهان با گریه بر امام حسین (ع)
بیداری دل و طلب فرج برای پیمودن راه اولیا – شرحی بر دعای ندبه (1)
چگونه مشکلات زندگی را حل کنیم – شرحی بر شعر با رضا بنشین (1)
دیدگاهتان را بنویسید