ضرورت تمرکز بر اصلاح وضعیت باطنی – شرحی بر دعای ندبه (5)
احمد علوی تبار – تابستان 1401
بخش پنجم – درک ضرورت تمرکز بیشتر بر اصلاح قبله دل و پیروی از امام حق
هنگامیکه خداوند دل را تا حدی بیدار میکند و نظام ارزشی آن را با دلایل روشن بهبود میبخشد، دل به حالت اضطرار و رهجویی میرسد. چنین دلی در طلب گشایش بیشتر فضای باطنی برای بهرهبرداری از ظرفیتهای الهی خویش است. این امکان وجود دارد که انسانها در این مرحله به یاری راهنمایان الهی حقیقی در مسیر درست رهپویی معنوی و اصلاح مداوم وضعیت باطنی قرارگیرند. اما ممکن است خودسرانه عمل نمایند و نادانسته، دل خود را در حالتهای شبه نورانی با هشیاری الهی اندک یا متوسط، گرفتار و سرگرم کنند. برخی نیز در دامهای خطرناکتر مزیّن با پوستههای بیمغز علوم دینی گرفتار و بیش از پیش گمراه و فاسد میشوند. خداوند گروه اخیر را جفاکنندگان [مفرط] به دل خویش، گروه دوم را بسندهکنندگان به بهره معنوی ناچیز، و گروه بسیار پرفضیلت را پیشگامان در نیل به خیر بینهایت (با سرپرستی و هدایت اولیای خدا) معرفی فرموده است. (1)
گروه پیشگامان، به مراقبت بیشتر در مواجهه با انواع راهزنان دل، اصلاح مداوم نظام ارزشی دل، و اصلاح مداوم نگرش و رفتار خود اهتمام دارند. در واقع، آنان ضرورت جدیت و تمرکز بیشتر بر اصلاح مداوم وضعیت باطنی خود با پیروی از راهنمای الهی حقیقی را درک میکنند (2). آنان درمییابند که مشارکت مؤثر در اصلاح نظام اجتماعی، تنها در پرتو اصلاح وضعیت باطنی خویش امکانپذیر است. آنان نیاز به طعام معنوی خالص را که توسط راهنمایان الهی حقیقی ارائه میشود، با حساسیت بیشتری درک میکنند. پیشگامان راه خدا درمییابند که ستایش خداوند متعال و تجلیل اولیای خدا، موجب تقویت شخصیت الهی قلب معنوی خویش است.
بخش پنجم دعای ندبه
بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي وَنَفْسِي لَكَ الْوِقاءُ وَالْحِمىٰ، يَا ابْنَ السَّادَةِ الْمُقَرَّبِينَ، يَا ابْنَ النُّجَباءِ الْأَكْرَمِينَ، يَا ابْنَ الْهُداةِ الْمَهْدِيِّينَ، يَا ابْنَ الْخِيَرَةِ الْمُهَذَّبِينَ. يَا ابْنَ الْغَطارِفَةِ الْأَنْجَبِينَ، يَا ابْنَ الْأَطائِبِ الْمُطَهَّرِينَ، يَا ابْنَ الْخَضارِمَةِ الْمُنْتَجَبِينَ، يَا ابْنَ الْقَماقِمَةِ الْأَكْرَمِينَ، يَا ابْنَ الْبُدُورِ الْمُنِيرَةِ، يَا ابْنَ السُّرُجِالْمُضِيئَةِ، يَا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَةِ، يَا ابْنَ الْأَنْجُمِالزَّاهِرَةِ، يَا ابْنَ السُّبُلِالْواضِحَةِ، يَا ابْنَ الْأَعْلامِاللَّائِحَةِ، يَا ابْنَ الْعُلُومِالْكامِلَةِ، يَا ابْنَ السُّنَنِالْمَشْهُورَةِ، يَا ابْنَ الْمَعالِمِالْمَأْثُورَةِ، يَا ابْنَ الْمُعْجِزاتِ الْمَوْجُودَةِ، يَا ابْنَ الدَّلائِلِالْمَشْهُودَةِ، يَا ابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقِيمِ، يَا ابْنَ النَّبَاَ الْعَظِيمِ، يَا ابْنَ مَنْ هُوَ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَىاللّٰهِ عَلِيٌّ حَكِيمٌ، يَا ابْنَ الْآياتِ وَالْبَيِّناتِ، يَا ابْنَ الدَّلائِلِالظَّاهِراتِ، يَا ابْنَ الْبَراهِينِالْواضِحاتِ الْباهِراتِ، يَا ابْنَ الْحُجَجِالْبالِغاتِ، يَا ابْنَ النِّعَمِالسَّابِغاتِ، يَا ابْنَ طٰهٰ وَالْمُحْكَماتِ، يَا ابْنَ يس وَالذَّارِياتِ، يَا ابْنَ الطُّورِ وَالْعادِياتِ، يَا ابْنَ مَنْ دَنا فَتَدَلَّىٰ فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ دُنُوّاً وَاقْتِراباً مِنَ الْعَلِيِّالْأَعْلىٰ.
لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ، بَلْ أَيُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرىٰ، أَبِرَضْوىٰ أَوْ غَيْرِها أَمْ ذِيطُوى. عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلَا تُرىٰ، وَلَا أَسْمَعَُ لَكَ حَسِيساً وَلَا نَجْوىٰ. عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ تُحِيطَ بِكَ دُونِيَالْبَلْوَىٰ وَلَا يَنالَُكَ مِنِّي ضَجِيجٌ وَلَا شَكْوىٰ.
بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا، بِنَفْسِي أَنْتَ أُمْنِيَّةُ شائِقٍ يَتَمَنَّىٰ مِنْ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ ذَكَرا فَحَنَّا. بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ عَقِيدِ عِزٍّ لَايُسامىٰ، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ أَثِيلِ مَجْدٍ لَايُجارَىٰ، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لَاتُضاهىٰ، بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نَصِيفِ شَرَفٍ لَايُساوَىٰ. إِلىٰ مَتَىٰ أَحارُ فِيكَ يَا مَوْلايَ؟ وَ إِلَىٰ مَتَىٰ وَأَيَّ خِطابٍ أَصِفُ فِيكَ وَأَيَّ نَجْوَىٰ؟
عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أُجَابَ دُونَكَ وَأُناغَىٰ. عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَبْكِيَكَ وَيَخْذُلَكَ الْوَرَىٰ، عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ يَجْرِيَ عَلَيْكَ دُونَهُمْ مَا جَرَىٰ. هَلْ مِنْ مُعِينٍ فَأُطِيلَ مَعَهُ الْعَوِيلَ وَالْبُكاءَ؟ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُساعِدَ جَزَعَهُ إِذا خَلا، هَلْ قَذِيَتْ عَيْنٌ فَساعَدَتْها عَيْنِي عَلَىالْقَذَىٰ، هَلْ إِلَيْكَ يَابْنَ أَحْمَدَ سَبِيلٌ فَتُلْقىٰ، هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنا مِنْكَ بِعِدَةٍ فَنَحْظىٰ؟ مَتَىٰ نَرِدُ مَناهِلَكَ الرَّوِيَّةَ فَنَرْوَىٰ، مَتَىٰ نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مائِكَ فَقَدْ طالَ الصَّدىٰ؟ مَتىٰ نُغادِيكَ وَنُراوِحُكَ فَنُقِرَّ عَيْناً، مَتىٰ تَرانا وَ نَراكَ وَقَدْ نَشَرْتَ لِواءَ النَّصْرِ تُرَىٰ؟ أَتَرَانا نَحُفُّ بِكَ وَأَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ وَقَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلاً؟ وَأَذَقْتَ أَعْداءَكَ هَواناً وَعِقاباً، وَأَبَرْتَ الْعُتاةَ وَجَحَدَةَ الْحَقِّ، وَقَطَعْتَ دابِرَ الْمُتَكَبِّرِينَ، وَاجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِينَ، وَنَحْنُ نَقُولُ: الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.(3)
ترجمه بخش پنجم دعای ندبه
1- تشخیص منزلت بسیار والای شخصیت حقیقی الهی دل در مقایسه با نفس دنیوی
پدر و مادرم فدایت و جانم بلاگردانت شود، ای فرزند سروران مقرّبان [هستی عالی الهی]، ای فرزند نجیبترین، بخشندهترین و گرامیترین [مؤمنان رهپوی راه خدا]. ای فرزند برترین راهیافتگان [به مراتب عالی هستی] مستقر در جایگاه بلند راهنمایان الهی، ای فرزند بهترین دلپیراستگان، ای فرزند والاترین شریفان، ای فرزند پاکترین دلپاکیزگان، ای فرزند والاترین برگزیدگان [راه خدا]، ای فرزند دریاهای بیکران بخشندگی و مهرورزی، ای فرزند ماههای [معنوی] نورافشان، ای فرزند چراغهای [معنوی] روشنگر، ای فرزند بلندپروازان تندسِیر [معنوی شهابگونه] فروزان، ای فرزند ستارگان [معنوی] درخشان.
ای فرزند راههای روشن [خدا]، ای فرزند نشانههای آشکار [هستی عالی الهی]، ای فرزند دانشهای کامل [الهی]، ای فرزند سنتهای مشهور [الهی]، ای فرزند نشانهها و آثار مهم حفظشده [دین راستین خدا]، ای فرزند معجزات موجود، ای فرزند راهنمایان الهی و دلیلهای رسای خدا، ای فرزند راه مستقیم [خدا]، ای فرزند ”خبر بزرگ“، ای فرزند کسی که در اُمّ الکتاب، نزد خدا، والا و حکیم است (4)، ای فرزند آیات و نشانههای روشن خدا، ای فرزند دلیلهای آشکار حق، ای فرزند برهانهای نمایان حق، ای فرزند حجّتهای رسای خدا، ای فرزند نعمتهای کامل خداوند، ای فرزند [باطن] طه و آیات محکم، ای فرزند [باطن] یس و ذاریات، ای فرزند [باطن] طور و عادیات، ای فرزند کسی که آن قدرت عظیم به [دل] او نزدیک و نزدیکتر شد، تا به فاصله دو کمان [شهودی] یا کمتر رسید و بدینگونه دل او به مقام اعلای قرب خداوند نائل شد. (5)
کاش میدانستم چه کیفیتی از دل، برای ظهور و استقرار تو مناسب است و کدام ”سرزمین دل“ حامل نور کامل توست. [اصل و باطن] نشانههای تو را، هر جا که باشد، میجویم. بر من سخت است که مردم را بنگرم، اما تو را نبینم [و در دل نیابم] و هیچ نجوایی از تو نشنوم. بر من سخت است که از غفلتم، جایگاه تو در دلم آماج بلاها شود و تلاشهایم و ابراز محبتم، بیثمر باشد و مرا به تو نزدیک نکند.
2- توجه به ارزشمندی فداکردن حیات دنیوی خود به پای شخصیت الهی دل، گامی مهم در روند اصلاح نظام ارزشی و قبله دل
جانم فدایت، تو [از منظر نامحرمان] پنهانی اما از ما جدا نیستی. جانم فدایت، تو [از توان ادراک نامحرمان] دوری اما براستی از ما دور نیستی. دل و جانم فدایت، تو آرزوی قلبی هر مرد و زن مشتاقی که یادت کنند و از فراقت ناله سر دهند. جانم فدایت، ای سرشته از عزت حقیقی که کسی بر او برتری نگیرد. جانم فدایت، ای آن که در اصالت و شرافت و بزرگی در میان ما رقیب نداری. دل و جانم فدایت، تو آن نعمت پرورشیافته خاص و دیرینهای که او را در دنیا مانندی نیست. جانم فدایت، تو آن قرین شرفی که وی را در دنیا برابری نیست.
ای مولایم، تا چه زمانی نسبت به تو در حالت سرگردانی باشم، و تا چه زمان و با چه سخن و نجوایی تو را وصف کنم؟ بر من بسی سخت است که [با دیگران به گفتگو درباره تو پردازم و] از سوی غیر تو پاسخ داده شوم، هرچند سخن مسرّتبخش بشنوم. بر من سخت است که از فراقت بگریم و دیگران را غافل و بیاعتنا [به شخصیت حقیقی الهی وجود خویش] بینم. بسی سخت است بر من که [همچون دوستداران ظاهری تو، از غفلتم و بیثباتی قبله دلم در اثر طلب مرهمی از جنس پست]، جایگاه حقیقی تو در دلم دردمند شود و مانع و مزاحمتی برای دیگران در دل نباشد [و آثارشان همچنان در دلم مزاحمت و اختلال ایجاد کند].
3- دلی که رو به بیداری و تطهیر است، با جنس ناخالص ارضا نمیشود
آیا یاوری [دانا در میان خلایق] هست که [بیتابی و بیقراری مرا دریابد و] در کنارش آرزوی دردمندانهی دل را [تا وصال یار حقیقی] تداوم بخشم؟ آیا کسی هست که واقعاً بیتاب [یار حقیقی خود و در جایی دورتر از راه اصلی وصال حق] باشد تا یاریاش کنم [که سبکبارتر شود و قدری پیشتر رود]؟ کسی هست که خارِ فراق [یار حقیقی] بر چشمِ [دل] او خلیده باشد و برای زدودن خارِ فراق یاری بخواهد؟
ای فرزند احمد، آیا برای دلهای ما راهی به سوی تو، که راه قُرب و ملاقات حق است، گشوده میشود؟ ما [با پرهیز از دنیاپرستی، بخل، خشونت و ریا، و اهتمام به پاکدامنی، راستگویی، درستکاری، انصاف، مهرورزی و عفو و انفاق باطنی، درصدد نیل به سنخیت بیشتری با آن وجود نازنین و متعالی و] در انتظار برقراری ارتباط معنوی بهتر و نزدیکتری با شما هستیم تا [از مواهب هستی عالی الهی] بیشتر بهرهمند شویم. [به لطف الهی، دل ما قدری بیدار شده و قطرههایی از پاکی، خلوص و هشیاری برتر هستی عالی چشیده است و با دنیاخواری و برگرفتن از طعام و شراب معنوی ناخالص ارضا نمیشود.] ما در انتظار سیرابشدن از چشمههای پاک و سرشار و گوارای حیات و خِرد متعالی هستیم. تشنگی دل به آب گوارای هستی عالی الهی، در شرایط ارتباط معنوی ناکافی با شما، به درازا کشیده است.
چه خوش است زمانی که در ارتباط معنوی مداوم و پُربهره با شما باشیم و سرانجام، چشم دل به دیدار نور کامل شما روشن شود. چه خوش است زمانی که شما در میان ما باشید و ما شما را از نزدیک ببینیم در حالی که پرچم پیروزی را [در باطن و ظاهر] گستردهاید. امید است روزی رسد که همه ما، گِرد شما و مطیع شما پیشوای الهی باشیم تا [در فرایند رهپویی معنوی راه خدا] عدالت کامل را در سرزمین باطن و ظاهر ما برقرار کنید، در حالی که دشمنانِ [حق و عدل و عشق] را خواری و کیفر چشانده و جایی برای قدرتنمایی متکبران و سرکشان و منکران حق و ستمگران باقی نگذاشتهاید. در آن روز، همه خواهیم گفت [و کاملاً باور خواهیم داشت] که پرستش و ستایش مخصوص پروردگار حقیقی [و عادل و رحمتگستر] جهانیان است.
بخش پنجم شعر دعای ندبه
1- منزلت یار حقیقی
بر تو قربان هم خودم، هم باب و مامم، دلبرا
خـوش بُـوَد بـر من بلاگـردانیَت در دلســرا
ای نکـو فرزنـد سَـرور بر مقـرّبهای حـق
پـور دریـاهـای اکـرام و مهـذّبهای حـق
ای نکـو فرزنــد پاکــان و نجیبـانِ گِــرام
رهنمایـان و جوانمردان پُر جـود و سـلام
ای نکـو فرزنـد دلهایی چو مـاه و اختران
راههای روشـن حـقّ و به هسـتی رهبـران
ای نکـو فرزند حقبنیان نشانهایی به دل
عالمـانی کامـل و نعمترسـانهایی به دل
ای نکـو فرزنـد حقّاعجـاز و برهان بر سلیم
هم صراط المستقیم و هم خبرهایی عظیم
ای نکـو فرزنــد دلعـالـیّ و والاتـر حـریـم
آن که در اُمّ الکتاب حقّ، علیّ است و حکیم
ای نکـو فرزنــد پُرمعنـاتـریـن آیـات حـق
نورتان روشـنگری سـازنده بر طاعات حـق
ای نکو فرزنـدی از روشـنترین برهـان حـق
جانتان گویاترین حجت به خوشپیمان حق
ای نکـو فرزنــد نعمـتهـای شــایـان خـدا
خوان بس گسترده در هر دلفراخوان خدا
ای نکـو فرزنـد عرفـانیّ ”طه“، ”محکمات“
باطـن آیـات قـرآنـیّ ”یس“، ”ذاریـات“
ای نکـو فرزنـد نورانیّ ”طور“ و ”عادیـات“
بس مقرّب جانتان بر حقشعور و دلحیات
ای نکـو فرزنــد ســالاران دلمعـراجیــان
بر گران هستیّ اعلـی، بس مقرّب بندگان
ای تو از اسـماء اعظـم، برترینها در کَـرم
عزتت والاتـرین اسـت و جلالت بر حِکَـم (6)
ای که چون حق را بخوانم با دلم بر مِهـر تو
حق گشاید بابِ ”دل ارض و سما“ بر شهر تو
خوش به نَصرت رنج و سختیهای راه آسان شود
دل به صورت خیزد از گِل، حیّ و بر سـامان شود
خوش بُوَد وقتی که دریابم به جان از نورِ تو
هر کجـا جویـم نشـان از دولـتِ منصـورِ تو
بس گـران آیـد به من بیگانه دیدن در دلم
نور و نجوایت به دل، ای آشنا، کِی حاصلم
پُربلا دونمایـهها دورم کننـد از محضــرت
خلوتی در دل فراهمکن که خوشتر یابمت
چون شوند امواجِ باطل جمله قربانیّ حـق
خوش فراگیـرم به جان امواج نورانیّ حـق
2- اصلاح نظام ارزشی دل و گذر از حیات و شعور دنیوی به حیات و شعور متعالی
یاریام کن جان خود سازم فدا در پـای تو
خوش بُوَد بر خالصـان، ایمنسـرا مأوای تو
نالهی هر مؤمنیّ از مرد و زن بر شـوقِ تو:
جـانمـان گــردد فـدا بـر عـزّت مافـوقِ تـو
عبدِ حق، مجد و شرف بگرفته از دلوصلِ تو
بیگمــان اِکمــال دلنعمـت بُـوَد در نســلِ تو
من چه در وصفت بگویم، این سخن را چون کِشَم
رنـج سـرگـردانیام در وصـل حـق تـا کِی چِشَـم
ناگــوار آیـد بـه جـانـم همـدمـی بـا غـافـلان
گرچه با این قاصدان هم نکته میداری بیان
یاریام کن پاسخم شایسـته باشـد هر زمـان
بر دلـم دائـم نویـن اصلاح باطـن را بخوان
ناگــوار آیـد بگـریَـم در فـراقـت، دلبـــرا
غافلان در دامِ گِـل، بر گنـجِ دل بیاعتنـا
ناگـوار آیـد کـه ظاهـر والـه و شـبگردِ تو
مرهمی خواهد ز گِل بر زخم دل با دردِ تو (7)
باشــد آیـا در خلایـق یـاوری رهرفتـه بیش
کو به همراهی بَرد دل را کمی دیگر به پیش؟
هست اگر رهجوی بیتابی به غربت در فغان
خواهد او هم خلوتی با قُربِ حق، درمانِ جان؟
خواهـد آیا خارِ دون نامحرمان بر چشــمِ دل
یا که خواهد چشمِ مَحرمیابِ دل شویَد ز گِل؟
سوی حق بنمـا تو ای فرزنـد احمـد راهِ دل
تا ز نورت بهـرهور گـردد، رهد زین چاهِ گِل
رنجِ این دلتشـنگی در چـاهِ دنیـا شـد شـدید
کِی شود دل نوشَد از حقچشمههایت بس مدید
کِی شـود دل ره بَرد سـالم به حقدربـارِ تو
چشمِ دل روشن شود بر جمله حقّ انوارِ تو
چون برافرازی به دل، ره پرچم از یاریّ حق
گِردت آیـد جملـه دلرهـرو به برپاییّ حـق
کیفـر و خـواریّ دنیـا را نهـی بـر دشــمنان
جمله محروم از بقـا، حقمنکران و سرکشـان
ریشهکن طغیانگران از ظلـمِ گِل در جانشان
ظالمان دائـم به گِل ویـران شـود بنیـانشـان
چون که دل رَست از ستم، رفت از میان طغیانِ دون،
حمـدِ دلکشـتینشـینان بر خـدا گــردد فـزون (8)
منابع و توضیحات
1- سوره مبارکه فاطر 32.
2- امیر مؤمنان علی (ع) این نکته اساسی را در وصیتنامه خود آموزش دادهاند (نهج البلاغه، نامه 31).
3- اشاره به آیه 45 سوره مبارکه انعام.
4- اشاره به آیه 4 سوره مبارکه زخرف که در آن، سخن از اصل و باطن قرآن کریم (اُمّ الکتاب) است. در این آیه شریفه، واژه ”علی“ ایهام ادبی دارد که هم به معنی والاست و هم اشاره به بزرگترین و بارزترین نشانه هستی عالی الهی، علی (ع) دارد.
امیر مؤمنان علی (ع) مظهر صفات و کمالات الهی و راه مستقیم خداست. اولیای الهی، مراد از راه مستقیم خدا در آیه 6 سوره مبارکه فاتحه را علی (ع) دانستهاند. امیر مؤمنان فرمود: ”منم صراط المستقیم، منم نبأ العظیم …“ (حدیث معرفت به نورانیت). خداوند متعال، پرستش حق و اطاعت از هدایت الهی را راه مستقیم خویش معرفی فرموده (مریم 36، یس 61 و زخرف 61 و 64) و در بسیاری آیات، از جمله 151 تا 154 انعام، تعریف روشنی از راه مستقیم ارائه فرموده است. آیه 154 این سوره به این نکته اشاره دارد که تجلی کامل باطن قرآن کریم و راه مستقیم خدا در دل مطهر ولیّ خداست.
5- اشارهای است به آیات سوره مبارکه نجم.
6- مضمون این بیت و دو بیت بعدی برگرفته از دعای نورانی سمات است.
7- در طریق عشـقبازی امن و آسـایش بلاست * ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی (حافظ)
منظور از امن و آسایش در این بیت، تمایل نفس دنیوی به تمرکز بر تأمین امنیت و رفاه و آسایش در شرایط حیات و هشیاری ناچیز و ناپایدار دنیوی است. حافظ در ابیات بعدی غزل، اشاره کرده است که ”اهل کام و ناز را در کوی رندی (هشیاری متعالی) راه نیست“ و ”آدمی در عالَم خاکی (یعنی سطح حیات و شعور دنیوی) نمیآید به دست“.
8- دلکشتینشینان، مؤمنان رهپوی راه خدا هستند که به کشتی باطنی امن ولیّ خدا پناه میآورند و از دریای مشکلات و خطرات زندگی دنیوی به حیات و هشیاری متعالی گذر میکنند.
برخی مطالب مرتبط
بیداری دل و طلب فرج برای پیمودن راه اولیا – شرحی بر دعای ندبه (1)
برخی ویژگیها و وظایف اولیا تا پیامبر خاتم – شرحی بر دعای ندبه (2)
برخی ویژگیهای امیر مؤمنان علی (ع) – شرحی بر دعای ندبه (3)
آغاز بیداری دل – شرحی بر دعای ندبه (4)
پیوند باطنی عمیقتر با ولیّ خدا – شرحی بر دعای ندبه (6)
نکاتی درباره برخی حقایق هستی و اهداف زندگی (1)
نگاهی به شاخصهای اصلی دین راستین خدا … (1)
اسلام راستین – اسلامشناسی به زبان ساده (1)
پرسش و پاسخ درباره برخورد محترمانه
پرسش و پاسخ درباره آمرزش گناهان با گریه بر امام حسین (ع)
پرسش و پاسخ درباره عدالت الهی و امام زمان (عج)
گزیدهای از طوبای محبت – بسم الله
نکاتی درباره رهپویی دل و مشی معنوی صحیح (1)
نکاتی درباره نظامسازی اجتماعی مبتنی بر ارزشهای دینی (1)
شرحی بر شعر سوز و ساز رمضان (1)
شرحی بر شعر راز حج – حج دل (1)
خورشید حقیقی – شرحی بر شعر پیامبر خِرد و عشق (1)
چگونه مشکلات زندگی را حل کنیم – شرحی بر شعر با رضا بنشین (1)
دیدگاهتان را بنویسید